Home
News
Ba bozorgan
Ofog
Kankash
Iran zamin
Fariad
Golestan
Dastanak
Film
Divan
Sterio
Posht pardeh
Weekly
Daily

Numbers 16-20

شماره 16 : 29 فروردين 83

 در كنار شما

هيچ آبـي تـو را خيس نمي كند

هيچ بــادي تــو را نمـي بــرد

هيچ آفتابي تو را خشك نمي كند

و هر ذره جهان سرشار از توست

و هر انديشه و حسي مملو از توست

زندگي بسان بازي شطرنج مي باشد، يكطرف آن انسان قرار دارد و طرف ديگر نيروهاي غيبي بطور حتم براي رسيدن به مهره شاه خودتان بايد راههاي اصلي را بيابيد و تلاش كنيد.

اگر افت كرديد باز هم تلاش كنيد و اگر بازي راكد شد بدان بعضي اوقات نيروهاي غيبي راه را تغيير داده اند براي آزمودن ما و دوبار تو تلاش كن اين بازي بي زمان و ادامه دار است پس اولين حركت را حالا انجام بده. /لادن مباركي/

 مجلس هفتم

اول اسفند آمد و خيلي زود هم سپري شد و بر خلاف گفته بسياري كه اين روز را براي حاكميت بسيار تعيين كننده ميدانستند، آب از آب تكان نخورد. به راستي آيا حاكميت آرزو داشت كه مردم با حضور پرشور خود در پاي صندوق هاي راي، مهر تائيدي بر مشروعيتش بنشانند يا با عدم حضور خود، راه را براي خودي تر شدن مجلس باز نمايند؟ البته هنوز هم ترديدهايي در اين زمينه وجود دارد كه نتيجه گيري را مشكل ميسازد .

فرداي رد صلاحيت  گسترده  اصلاح طلبان بود كه همه صبحت از جنگ زرگري ميكردند و رد صلاحيت اصلاح طلبان را نمايشي ميدانستند. هر چند كه تائيد صلاحيت برخي  از آنان نيز بعد از چند روز، تائيدي بر اين ادعا بود اما نبايد تعداد كثير رد صلاحيت شده ها را فراموش كرد. رد صلاحيت شده ها به صورت كاملاً آرام دست به اعتراض گشودند كه نمونه بارز آن، تحصن نمايندگان اصلاح طلب در مجلس بود كه نتيجه اي جز پايان تحصن و استعفاي دسته جمعي را به دنبال نداشت. برخي بر اين باورند كه آگاهي مردم حاكميت را به عقب نشيني واداشت و سناريويي كه براي به قدرت رساندن دوباره اصلاح طلبان حكومتي تدوين شده بود با شكست روبرو ساخت و حاكميت را مجبور به باز گشت به قبل از دوم خرداد 76 نمود.

 اصلاح طلباني كه امروز كم كم از استعفاي خود نيز پشيمان شده و به دنبال راهي براي بيرون نماندن از قدرت هستند. البته هنوز هم خبر از استعفاهايي چون استعفاي كابينه دولت به گوش مي رسد. امروز كه چند ماهي بيش تا شروع كار مجلس هفتم باقي نيست بي شك همگان به اين نتيجه رسيده اند كه مجلس هفتم، مجلسي خواهد بود كه در آن از اصلاحات خبري نخواهد بود و به احتمال زياد گورستاني خواهد بود براي لوايح پيشنهادي رئيس جمهور و به زبان بهتر، مجلس محافطه كاران خواهد بود. لذا اصلاح طلباني نيز كه به نحوه برگزاري انتخابات و تركيب فعلي مجلس هفتم معترض اند چاره اي جز سكوت و كناره گيري از قدرت را ندارند هر چند كه خوب ميدانند با شروع به كار مجلس هفتم، پايان تلخ مجلس ششم كه مطمئناً بازداشت و احضار به دادگاه بسياري از نمايندگان را به دنبال خواهد داشت، شاهد خواهند بود. از اين روست كه بسياري از آنان رفته رفته از استعفاي خود پشيمان و حتي منصرف خواهند شد تا بيش از اين پرونده خود را نزد حاكميت سياهتر ننمايند هر چند كه خود مي دانند با اين كار تنها پايگاه مردمي خود را نيز از دست خواهند داد. اما كم نيستند اصلاح طلباني نيز كه همچنان با عزم راسخ سخن از استعفاء به ميان مي آورند و اميد به انتخابات رياست جمهوري بسته اند. البته اين اصلاح طلبان را مي توان به دو گروه تقسيم كرد:

اول گروهي كه پس از اطمينان از دور ماندن از قدرت، چاره اي جز چشم دوختن به انتخابات رياست جمهوري ندارند و حريصانه خود را آماده ميكنند تا در آينده، جايگاهي را در قدرت براي خود كسب كنند كه خوشبختانه انتخابات مجلس هفتم، چهره واقعي چنين افرادي را نيز برملا كرد. اما گروه دوم، اصلاح طلبان راستين را شامل مي شود كه خطر هر تهديد را به جان خريده و به پشتوانه پايگاه مردمي و كارنامه مثبت خويش نزد ايرانيان، هدفي جزء پيشبرد اصلاحات در جامعه ايراني را دنبال نمي كنند. /سجاد نيكنام/

 روزنامه ممنوع !!

جناب آقاي دكتر گودرز صادقي، رياست محترم دانشگاه اروميه در يك اقدام بي سابقه و كاملا تعجب آور، دانشكده ها را از خريد روزنامه براي مطالعه كارمندان و دانشجويان منع كرده و آنان را موظف به اجراي اين حكم دانشگاهي نمودند.

در روزگاري كه عصر اطلاع رساني لقب گرفته و رسانه ها در سراسر اين كره خاكي روز به روز گسترده ميشوند واقعا بروز چنين اقداماتي عجيب به نظر ميرسد البته نبايد. فراموش كرد در كشوري زندگي ميكنيم كه هر سال نشريات بيشماري در آن توقيف مي شوند و ممنوع شدن خريد روزنامه در آن نيز چندان دور از ذهن نيست. اما دكتر صادقي در پاسخي جالب توجه دليل اين اقدام خود را كمبود بودجه و دسترسي آسان دانشجويان به اينترنت اعلام داشته اند. البته كمبود بودجه شايد كمي قابل قبول باشد هر چند كه خريد چند روزنامه نبايد هزينه چنداني را متوجه دانشگاه سازد؛ ولي دسترسي آسان به اينترنت يك پاسخ كاملا غير منطقي به نظر ميرسد چون با تعداد بسيار اندك كامپيوتر در دانشگاه ها و همچنين محدوديت هاي بسياري كه اعمال مي شود نبايد انتظار داشت كه دسترسي به خبرهاي  روزنامه از طريق اينترنت آسان باشد آن هم با وجود فيلتر هاي شديدي كه متوجه اكثر سايت ها شده است.

لذا اين اقدام هيچ نيتي جز ايجاد سدي در برابر اطلاع رساني بموقع نداشته است. /سجاد نيكنام/

 ده غذاي محبوب جوانها در سراسر دنيا

اين روزها به ندرت مي توانيد كسي را پيدا كنيد كه در ميان گرفتاريهاي روزانه به يك رستوران سنتي برود و مثلاً چلو خورشت قورمه سبزي سفارش دهد. اين روزها غذاهاي ديگري جاي غذاهاي سنتي را گفته است كه فست فود ( Fast food ) يا غذاي سريع ناميده مي شوند و در ميان جوانان علاقمندان فراواني دارد و تقريباً به عنوان يك منوي بين المللي در تمام كشورهاي دنيا عرضه مي شوند.

1ـ برگركينگ: اين برگر ويژه به همراه پنير و كالباس، كاهو، خيارشور، گوجه فرنگي و تركيبي از سس مايونز و سس گوجه اولين انتخاب جوانان در سراسر دنياست در ايران هم طرفداران زيادي دارد.

2ـ تاكو: يك غذاي مكزيكي است. نوعي پيراشكي محسوب مي شود كه البتـه  خمير آن بسيـار نـازك تـر  و تردتر است.

3ـ پيتزاي پنير: شامل مقدار فراوان پنير به همراه نوعي سس مخصوص بر روي پنير پيتزا مي باشد و يكي از خوشمزه ترين پيتزاها است.

4ـ كالباس سرخ شده به همراه پنير: سريع آماده مي شود و طعم خوشايندي دارد.

5ـ چكين ميز: بال مرغ سرخ شده كه پوششي از سس مخصوص به همراه طعم دهنده هاي مختلف و كنجد طعم بي نظيري به آن مي دهد.

6ـ بيگ مگ: يك همبرگر دو طبقه براي كساني كه بسيار گرسنه هستند يا اشتهاي فراواني دارند. اگر تصميم گرفتيد بيگ مگ سفارش دهيد حتماً فكر خوردن آن را هم بكنيد كار راحتي نيست!

7ـ مرغ سوخاري: براي تنوع در رژيم غذايي و پرهيز از خوردن گوشت قرمز، بهترين انتخاب شما از ميان غذاهاي حاوي گوشت سفيد خواهد بود. البته براي خوردن آن حتماً بايد از دستان خود استفاده كنيد.

8ـ ساندويچ رست بيف: از زماني كه اولين رستوران Fast food در دنيا باز شد اين غذا در ليست آن بوده است.

9ـ ساندويچ استيك و پنير: علاقمندان به استيك كه وقت ندارند، ترجيح مي دهند غذاي مورد علاقه شان را به شكل ساندويچ همراه پنير  در سريعترين زمان ممكن بخورند.

10ـ پيتزاي پپروني: اگر چه ممكن است در ايران طرفداران زيادي نداشته باشد آن هم به دليل ذائقه ايراني است كه پپروني چندان به مذاق ما خوش نمي آيد اما امتحان كردن آن ضرري ندارد. /نازيلا رسولي/

زمان آن رسيده است تا شادي را براي خود خلق كنيد

1. اكنون زمان آن رسيده است تا خود را كاملاً بشناسيد و زندگي شادي را براي خود خلق كنيد. زندگي براي ماست معيارهاي خود را از موفقيت  تعريف كنيد. زمان معيني را اختصاص دهيد و بينديشيد كه از زندگي چه مي خواهيد سپس برنامه ريزي كنيد تا به آن برسيد.

2. هيچ كس به اندازه شما مهم نيست، اگر عده اي پول بيشتري دارند، دليل نمي شود كه از شما مهم ترند، شما نيز خوبي هايي در خود داريد، از جمله عشق و محبت، نعمت هاي خداوند نيز براي همه ماست و شما ارزش آنرا داريد.

3. سعي كنيد تمام چيز هاي منفي را كه از ديگران در مورد خود شنيده ايد، فراموش كنيد. شما در قلب خود     مي دايند كه هستيد، اجازه ندهيد كسي اين قدرت را از شما بگيرد، به خود عشق بورزيد.

4. شايد گاهي اشتباهي از شما سر بزند، مهم نيست. خطا فرصتي براي پيشرفت است بنابراين از ناكامي هاي خود پند بگيريد تا تكرار نشوند، سپس دوباره تلاش كنيد.

5. اگر كسي را آزرده ايد، از او دلجويي كنيد و بگوييد كه پشيمانيد يا اينكه از اين به بعد رفتارتان را عوض كنيد شما در برابر رفتار خود مسئوليد.

6. با خود مهربان باشيد. اگر آزرده و افسرده هستيد زماني را به خود اختصاص داده تا خود را درمان كنيد. اجازه دهيد تا عشق به زندگي، شما را هدايت كند پس از مدتي  مي بينيد كه چه آسان به مقصد رسيده ايد.

7. زندگي پر از پستي و بلندي است اما تجربه هاي ناشي از آن بسيار سودمند است و ما از آنها عبرت مي گيريم. اگر قرار است به مقصد برسيم بايد از ميان مصائب با انرژي عبور كنيم.

8. گاهي بايد براي بدست آوردن چيزي چيز ديگر را از دست داد. حوادث زندگي شما را رفته رفته قوي تر مي كنند و مسير زندگي تان را تغيير مي دهند.

9. قدر زندگي را بدانيد. به اطراف خود نگاه كنيد و به خاطر چيزهايي كه در اختيار داريد از خدا شكرگذار باشيد.

10. به احساسات خود بها دهيد. اگر افراد ديگر شما را مجبور به كاري مي كنند كه علاقه اي به آن نداريد به راحتي بگوييد نه، متشكرم و يا فعلاً سرم شلوغه، لازم نيست كه پاسخ خود را توجيه كنيد چون احساس شما چنين مي گويد. / هانيه احمدي/            

 مجلس هفتم و دولت اصلاحات :

تعامل يا تضاد

بالاخره انتخابات مجلس هفتم برگزار شد و سواي بحث ميزان مشاركت مردم و چرخه برگزاري اين انتخابات مشاهده شد كه اقليت اقتدارگرا (اصول گرا) وارد مجلس شده اكثر كرسي هاي مجلس را به اميد ژاپن اسلامي تسخير كرد.

اصلاح طلبان سرخورده نيز كه زماني فراكسيون اكثريت بودند اين بار در قالب اقليت به دنبال برنامه ريزيهايي براي تصاحب كرسي آينده رياست جمهوري هستند.

اما تا زمان برگزاري انتخابات رياست جمهوري احتمالاً در خرداد 84 دولت اصلاحات (خاتمي) يك سال و نيم با مجلس هفتم اصول گرا همراه خواهد بود و اين سوال مطرح ميشود كه آيا اين دو نهاد كه در طول مجلس ششم همسو بودند اين بار در برابر هم چگونه صف آرايي        مي كنند؟

آيا اين بار نيز مانند مجلس پنجم لوايح دولت را رد مي كنند و يا در طول اين مدت كمال همراهي را با دولت براي داشتن خاطره اي خوش از مجلس هفتم از خودشان خواهند داد؟

حداد عادل رئيس فراكسيون اقليت فعلي مجلس و رئيس احتمالي آينده مجلس هفتم در گفتگويي با ايسنا اظهار داشته است :

در اين مدت باقيمانده عمر دولت اصلاحات، مجلس هفتم با دولت كمال همكاري را خواهد داشت و پس از آن ديگر همه چيز را يك دست مي كنيم.

حال دغدغه اصلي اصلاح طلبان حكومتي اين است كه آيا مجلس هفتم با تنها پايگاه آنان همكاري خواهد كرد يا نه؟ صاحبنظران سياسي در اين خصوص پيش بيني دلگرم كننده اي ارائه نمي دهند و عملكرد مجلس پنجم را گواه ادعاي خود  مي آورند  و  از  طرفي  سران اقليت فعلي مجلس اين مسأله را به شدت رد مي كنند.

محمد عباسپور ديگر نماينده اقليت مجلس ششم معتقد است كه خاتمي از همكاري با اين مجلس نهايت رضايت را خواهد داشت.

او در اين زمينه به خبرنگار ايسنا خاطرنشان مي سازد :

اكثريت مجلس هفتم همان اقليت فعلي مجلس ششم است كه خاتمي بارها آن را اقليت نجيب نام نهاده بود و مسلماً دليلي براي مخالفت اين دو نهاد وجود ندارد.

در برابر اين اظهارنظرها، اصلاح طلبان همواره اين ادعاها را رد     مي كنند و چگونگي عملكرد اين نمايندگان در مجلس ششم را مثال مي زنند كه چگونه اين نمايندگان در برابر لوايح دوگانه رياست جمهوري و استاني شدن انتخابات مقاومت نشان دادند.

اما اگر واقعاً برقراري روابط مطلوب ميسر نباشد، دولت چه تصميمي را براي پيشبرد اموراتش اتخاذ مي كند؟

وقتي نام دولت اصلاحات را بر زبان مي رانيم سيدمحمد خاتمي در آن نمودي بارز مي يابد. نمادي از انعطاف، تساهل و مصلحت گرايي. اين نماد توان برقراري تعاملي مطلوب حتي با سرسخت ترين مخالفانش دارد و اين بار نيز در برابر مجلس هفتم اين انعطاف را از خود بروز خواهد داد.

عده اي چگونگي عملكرد خاتمي در برابر مجلس پنجم را براي مجلس هفتم نيز شبيه سازي مي كنند اما اگر  كمي منصفانه بنگريم مجلس پنجم و هفتم تفاوت هاي اساسي دارند.

همه مي دانند كه مجلس هفتم توانايي بازگشت به فضاي قبل از دوم خرداد را ندارد و البته مجلسيان نيز بر اين عقيده استوار نيستند چنان كه آنان در جريان تبليغات انتخاباتي شعارهاي اصلاح طلبي را با عناوين ديگر مطرح ساختند.

به هرروي مجلس هفتم تا آنجا كه در توان دارد در برابر دولت صف آرايي نخواهدكرد ولي اگر برخلاف اين پيش بيني عمل كند چه؟

دكتر كريم فتاح پور عضو كميسيون اصل 90 مجلس ششم در قبال اين پرسش به خبرگزاري دانشجويان ايران مي گويد:

پيش از آنكه مجلس درصدد برقراري تعامل با دولت باشد، آنچه از عملكرد خاتمي برمي آيد حاكي از آن است كه خاتمي و دولتش با مجلس تعامل برقرار مي كنند.

آنچه از ظاهر قضيه برمي آيد، مجلس هفتم تمايل چنداني به ايجاد تضاد با دولت به دلايل مختلفي از جمله زمينه سازي براي تصرف كرسي آينده رياست جمهوري نخواهد داشت و هردو نهاد سعي خواهند كرد فضايي آرام براي پيشبرد اهداف خود ايجاد كنند.

خاتمي نيز در آخرين مصاحبه مطبوعاتي خود در سال 82 در اين باره گفت :

با مجلس هفتم مشكل نخواهيم داشت و اگر دولت در جايگاه خودش و مجلس در جايگاه خودش باشد مشكلي پيش نمي آيد.

در هر حال تحقق اين پيش بيني ها منوط به گذشت زمان و تشكيل مجلس هفتم است.

بايد منتظر تشكيل مجلس هفتم باشيم و موضع گيريهاي هر دو نهاد مجلس و دولت را مشاهده كنيم، آنگاه راحت تر مي توانيم قضاوت كنيم. /هاتف پوررشيدي/

 

شماره 17 : 5 ارديبهشت 83
در كنار شما

هيچ آبـي تـو را خيس نمي كند

هيچ بــادي تــو را نمـي بــرد

هيچ آفتابي تو را خشك نمي كند

و هر ذره جهان سرشار از توست

و هر انديشه و حسي مملو از توست

زندگي بسان بازي شطرنج مي باشد، يكطرف آن انسان قرار دارد و طرف ديگر نيروهاي غيبي بطور حتم براي رسيدن به مهره شاه خودتان بايد راههاي اصلي را بيابيد و تلاش كنيد.

اگر افت كرديد باز هم تلاش كنيد و اگر بازي راكد شد بدان بعضي اوقات نيروهاي غيبي راه را تغيير داده اند براي آزمودن ما و دوباره تو تلاش كن اين بازي بي زمان و ادامه دار است پس اولين حركت را حالا انجام بده. /لادن مباركي/

دو پايم طاقت رفتن نـداره

دو چشمانم دگر خفتن نداره

بيا اندر پي درمان دل بـاش

كـه من درد دلم گفتن نداره

چند ماهي است كه برخي دوستان بي هيچ دليل و منطقي « هم آوا » را متهم به وابستگي به انجمن اسلامي و حتي تعامل با كميته ناظر بر نشريات مينمايند و شايد اين اتهامات از عضويت بنده در انجمن اسلامي و كميته ناظر بر نشريات سرچشمه ميگيرد. به عنوان مثال امور فرهنگي دانشگاه، تعدادي از كانون هاي اين بخش را كه قصد دادن آگهي به « هم آوا » را داشتند به دليل وابستگي « هم آوا » به انجمن اسلامي از اين كار منع كرده است! و اين در حالي است كه « هم آوا » خود را يكي از منتقدين جدي انجمن اسلامي و كميته ناظر بر نشريات ميداند و بارها عملكرد ضعيف هر دو را مورد نقد قرار داده است. /سجاد نيكنام /

جنبش دانشجويي

سابقه مبارزاتي جنبش دانشجوئي (اگر بتوان آن را جنبش ناميد) نشان داده است كه هيچگاه اين جنبش نتوانسته تأثير و نحوه عملكرد خود را در عرصه هاي مختلف علمي، سياسي و فرهنگي، مشخص و تعيين نمايد و به ثبات رساند. هر خيزش و حركتي از طرف اين جنبش را يا در تعيين اين نقش و يا فقط در قالب يك عرضه اندام مي توان خلاصه كرد. جنبش دانشجوئي هميشه و در همه حال اهرم عمل ديگران بوده و يا درگير مسائل داخل خود نظير خوابگاه و غذا، نشريه و نهادهاي رسمي يا نيمه رسمي فعال در قالب دانشكده ها و در عمده ترين اين موارد درگير درس و استاد و ... يعني جنبش دانشجوئي هيچ گاه نتوانسته عملكرد خود را به شكل تئوريك بر پايه هاي مطالبات متنوع خود نظير مطالبات قومي و زباني، علمي و اجتماعي، سياسي و اقتصادي،در يك قالب يا ساختار مشخص، جمعبندي نمايد. هميشه در تنش و چالش نامنظم و درگير يك آرمان تاريخي يا احساسي با لايه اي از مسائل نامرئي. ( بخوانيد پشت پرده ) به حيات خود ادامه داده و نتوانسته در حد و حدود، ادعاهاي خويش، خود را به ثبات رساند. فشارهاي مختلفي كه فضاي دانشگاه و تقسيم بندي هاي حاكم بر آن و همچنين ساختار مديريت آن برگرده دانشجوي خسته از درجا زدن در درون خود، مي آورد، خود را در قالب فضاي انتزاعي، دل مرده، خسته كننده و برهوت دانشگاه، در درس و كلاس، درگيري با استاد و برخوردهاي جنسيتي و ... نشان مي دهد. /علي رزم آرايي/  

   نيم ساعت در سرويس دانشگاه

در ايستگاه ايستاده ام سرويس چند دقيقه تاخير كرده است، بچه ها ميگويند وضع مالي دانشگاه آنقدر خراب است كه هر روز يكي از سرويس ها را كم مي كند. همه به نوعي از وضعيت سرويس ها ناراضي هستند. بالاخره يكي از سرويس ها ميرسد. به اندازه دو تا اتوبوس، مسافر سوار كرده، بالاجبار 30 نفر هم اضافه مي شود. اتوبوس تلوتلو خوران حركت مي كند؛ اتوبوس كاملاً مختلط، بچه ها زياد ناراضي نيستند!! كم كم به تبعيدگاه (ببخشيد دانشگاه) نزديك مي شويم. كمك راننده شروع به جمع آوري كرايه  مي كند در اين مواقع بعضي ها گم مي شوند و برخي ديگر دوستي ها را از ياد مي برند. كمك راننده با آن هيكل بي نظيرش به زور از بخش پسرها رد مي شود و كم كم به بخش دخترها نزديك مي شود و...(به علت رعايت برخي شئونات اين قسمت حذف شد). بالاخره به درب دانشگاه      مي رسيم چند دقيقه بعد درباني خواب آلود به دم در رسيده و زنجير را باز مي كند. پسرها ذوق زده هستند چون تا چند لحظه ديگر به خوابگاه دختران خواهند رسيد و تعداد بيشتري از خواهران سوار خواهند شد. اما راننده با تمام بي رحمي، مسير ميان بر را انتخاب كرده و به طرف خوابگاه دختران نمي رود. از دور ديده مي شود كه دختران دم خوابگاه به شدت عصباني شده و كيفشان را به زمين مي كوبند احتمالاً آنها هم نگران برادرانشان هستند چون در اين سو پسرها به اقدام غيرمنصفانه راننده اعتراض مي كنند. همه افسرده هستند كه اتوبوس مثل هميشه در چاله مي افتد البته برعكس روزهاي ديگر، امروز تعداد كمتري از بچه ها ته اتوبوس ولو شدند چون جايي براي ولو شدن نمانده بود. دانشگاه پزشكي را رد مي كنيم كه يكدفعه همه جلوي بينيشان را      مي گيرند و اين يعني به گروه دامپروري رسيده ايم.

 با اطمينان ميتوان گفت گروه دامپروري تنها جايي هست كه همه كارمندهاي دانشگاه هر روز با علاقه براي خريد شير به آنجا سر مي زنند. سر پيچ كتابخانه مركزي رسيديم و راننده مثل هميشه خيال داشت كه در اين ايستگاه اتوبوس را نگه ندارد كه با جيغ و داد بچه ها از كار خود پشيمان شد.

بالاخره ايستگاه دامپزشكي را هم با سلامت رد كرديم و به دانشكده كشاورزي رسيديم خدا را شكر امروز كسي توي چاله هاي محوطه نيافتاده. اتوبوس حركت كرد البته اين بار بدون من.

 زبان مخفي

در باره ي فرهنگ زبان عامه تا كنون تحقيقاتي صورت گرفته است كه از جمله مي توان از فرهنگ عوام اثر امير قلي اميني، فرهنگ لغات عاميانه از جمالزاده، كتاب كوچه اثر احمد شاملو، فرهنگ فارسي عاميانه اثر ابوالحسن نجفي نام برد.

 با وجود اين تا كنون كمتر به زبان مخفي پرداخته شده است. شايد سالن اثر ابراهيم نبوي و فرهنگ لغات زندان كه عباس عبدي در انتهاي يكي از كتابهايش آورده از اين دست باشد.

اما در هر صورت بالاخره « زبان مخفي » كه به واقع فرهنگ لغات مخفي است منتشر شده و به سرعت چاپ اول و دوم و سوم و چهارم آن ناياب است.

دكتر سيد مهدي سمائي مؤلف اين كتاب مي گويد: « طبق تعريفي كه از زبان مخفي شده سارقان، متكديان و زندانيان و چند قشر ديگر نيز زبان مخفي دارند اما مؤلف به زبان جوانان اكتفا كرده است.» اما خود زبان مخفي چيست؟

ويكتور هوگو مي گويد: « زبان مخفي رختكني است كه هرگاه زبان بخواهد كاربري انجام دهد در آنجا لباس مبدل مي پوشد » از همين روست كه غالباً اقشاري چون متكديان، زندانيان و سارقان زبان مخفي دارند.

البته زبان مخفي يك زبان در معني متداول آن نيست، بلكه بيشتر تعدادي واژه است كه همراه زبان معيار وجود دارد و تفاوت آن با زبان يا تخصصي در آن است كه چندان شأن و منزلتي ندارد و كاربرد آن در محافل رسمي و با هنجار نوعي بي ادبي است!

 واژه هاي زبان مخفي كمتر به محافل ادبي و رسمي راه پيدا مي كنند و چون مخصوص به قشر خاصي هستند از جهت ماندگاري سخت آسيب پذير  مي باشند.

در زير بعضي از واژه ها را كه در اين كتاب معني شده     مي آوريم:

 آبگوشت به بالا: سطح بالا

جردن جنوب: جوان ساكن پايين شهر كه به شمال شهر     مي رودو از جوانان متمول تقليد مي كند.

آخر كاري بودن: در آن كار سرآمد بودن            

اِن دفعه: كسي كه زود عصباني مي شود

بي كلاچ: كسي كه زود عصباني مي شود

مامانم اينا: كنايه به دختران ناز پرورده

تفلون: كسي كه هيچ جذابيتي ندارد، آدم نجيب

اسكن: پول

گاگول: شخص غير عادي و غير متعارف

كفتر: جاسوس، خبر چين

گشتاپو: ناظم دبيرستان

كتلت: از شكل افتاده

لاش واگاش: تنبل و بي عرضه

نارنجي: ناز پرورده

جاروبرقي: اتومبيل ماتيز / نازيلا رسولي/

 ترميم كابينه به نفع اطلاح طلبان يا به زيان كشور

چندي پيش بود كه كه خاتمي بحث ترميم كابينه را مطرح كرد كه در پي آن جنجال هاي فراواني بر روي آن صورت گرفت. بحث استعفاي برخي وزرا مطرح شد تكذيبيه ها پشت سر هم از طرف خود وزرا، معاون پارلماني رئيس جمهور و خود رئيس جمهور صادر شد. اما بالاخره نتايج اين تنش دولتي مشخص شد و مظاهري كنار رفت و مخالفتي در عرصه ظهور آخرين بحثي كه در مورد ترميم كابينه جريان دارد بحت استعفاي ستاري فر رئيس سازمان مديريت و برنامه ريزي است كه هنوز در هاله اي از ابهام است.

اما آنچه در اين ميان حائز اهميت است. اين است كه آيا بركناري مظاهري به صلاح بود؟ و آيا حضور حسيني توانايي مديريت اين وزارتخانه در يك و نيم سال باقي مانده دولت اصلاحات را دارد يا نه؟ و سئوال هاي بسيار ديگر.

به عقيده بسياري مظاهري از      چهره هايي بود كه توانست در دوران مديريت خود در وزارت امور اقتصادي و دارايي تنش مفيدي ايفا كند. وي از مخالفين برداشت از صندوق ذخيره ارزي بود كه در جريان تصويب بودجه سال 1383 بحث هاي زيادي را برانگيخت. اصول گرايان به خاطر همين وي، او را چهره اي توانا در عرصه اقتصادي كشور مي پنداشتند اما خاتمي همه معادله ها را بر هم ريخت.

محمد عباسپور يكي از نمايندگان شاخص جناح اقليت مجلس ششم در خصوص بركناري مظاهري مي گويد:

بركناري مظاهري كاملاً سياسي بود چرا كه در اين اقدام خاتمي قصد دلجويي از حزب مشاركت و بخشي از مجلس ششم را داشت ولي به خبرنگار ايسنا مي افزايد: خاتمي به مظاهري گفته بود كه شما فقط كار مالياتي بكنيد و از كار اقتصادي بپرهيزيد. آيا چنين برداشتي از وزير اقتصاد قابل قبول است.

عباسپور اين تعويض را بسيار مفيد و ملي و پيوستن به اقتصاد جهاني     مي داند.

اما آيا ما به راستي خاتمي تنها به دليل مخالفت مظاهري با سياست هاي مالي و پولي اصلاح طلبان او را بركنار كرد؟

محبي نيا مخبر كميسيون مجلس شوراي اسلامي اين اقدام را از خاتمي بعيد مي داند و مي گويد:

مظاهري اقدامات مؤثري در عرصه فعاليت هاي اقتصادي كشور علي رغم تأمين نشدن تمام نيازهاي مردم انجام داده است و انصافاً در مورد پيوند دادن اقتصاد كشور به اقتصاد جهاني و تصويب قوانين مورد نياز اقدامات شايسته اي انجام داده است.

نماينده مياندوآب در گفتگو با اين تأكيد مي كند:

اقتصاد در كشور ما بيش از اندازه سياسي شده است كه رئيس جمهور بايد از اين مسأله بپرهيزد و تصميات اقتصادي را بايد خيلي محتاطانه اتخاذ كند تا بيش از اين از اقتصاد سياسي متضرر نشويم.

در اين زمينه سئوالات ديگري نيز مطرح شده است. يكي از اين پرسش دليل انتخاب حضور حسيني به عنوان وزير اقتصاد است.

آيا صفدر حسيني وزارت كار و امور اجتماعي اقدامات شايسه و بايسته اي انجام داده بود كه قرار است اين وزارت خانه را نيز دگرگون كند يا خير؟

جواب اين پرسش را بايد از كارگران و جوانان جوياي كار گرفت.

بايد اين واقعيت را قبول كنيم كه جامعه كارگري از مديريت موجود و نيابت هاي وزارت كار بسيار دلگير است كه مي توان آنها را كتمان كرد. حال با توجه به اين مقوله ها آيا صفدر حسيني توانايي دارد بخش     اقتصادي كشور را نيز متحول كند؟

مگر غير از اين است كه تعيين حداقل حقوق 106 هزار تومان براي كارگران و افزايش روز به روز كارگران قراردادي و پيماني باعث به خطر افتادن موقعيت جامعه كارگري شده است.

مگر نه اين است كه عرصه اقتصاد نياز به غول هايي دارد كه بتوان آن را به رشد و تعالي برساند. پس چرا خاتمي به اقدامي اين چنين كه از نظرگاه و بسياري از اصلاح طلبان اقدامي به جماعت دست زد؟

عباسپور مي گويد:

صفر حسيني از چهره هاي شاخص حزب مشاركت خاتمي براي اينكه از اين حزب در روزهاي پاياني عمر دولت خود دلجويي كند به اين اقدام دست زده است.

محبي نيا در مقابل اظهار مي دارد:

صفدر حسيني از نيروهاي دانشگاهي است. اقتصاد خوانده است و اين توان را به لحاظ سواد دارد كه  برنامه هايش را پيش ببرد، ولي بايد منظور عمل باشيم.

بحث در مورد انتخاب و معرفي در وزير كماكان در اكثر رسانه هاي گروهي جريان دارد ولي هنوز به اين پرسش اصلي پاسخ داده نشده است كه چرا مظاهري كنار رفت و صفدر حسيني آمد؟

آيا تنها به قول خاتمي به اين دليل بود كه مظاهري و ستاري فر آبشان به يك جو نمي رفت؟ و با مسائل پشت پرده ديگري است.

موضوع معرفي خاتمي عضو هيأت رئيسه مجلس ششم نيز به جاي صفدر حسيني جاي بحث بسيار دارد كه مجال كوتاه است. /هاتف پوررشيدي/

     

شماره 18 : 26 ارديبهشت 83

 در كنار شما

رويا بيني هنر برجسته انسان هاي هميشه موفق تاريخ بوده

در روياهايمان انسانها چنان زندگي مي كنند كه خود دوست دارند در روياها ما هميشه روزرامي بينيم، صداقت و پاكي را.

رويا براي ما معناي ديگري دارد خواستن را به اراده رويا تجربه مي كنيم.

هيچ كسي جرأت و توان ورودبه آن را ندارد.

آيا فردا سعي مي كني روياهايت را در زندگيت بياوري و اجازه ندهي زندگيمان را روياها دستكاري كنند همچنان كه در خواب اجازه نمي دهيم كه زندگي روياهايمان رابهم بزند.

خدايا ذهنم پريشان است و قلبم بي قرار

افكارم شوريده اند و درمانده ام

پس رشته زندگي ام را

به دست هاي امن تو مي سپارم

آن گاه توفان مي خوابد و

آرامش تو حكمفرما مي شود. /لادن مباركي/

بيـا خـاك وطـن را محتـرم دار     كه هر بيگانه اي نايد بـاين دار

وطن مأواي هر بيگانه اي نيست       تو اي طفل وطن مامت نگهدار 

شماره جديد هم آوا بعد از دو هفته تأخير بالاخره منتشر شد. هرچند كه تأخير مذكور بر نشريه تحميل شد ولي بنابه ديني كه به خوانندگان داريم به خاطر اين سكوت دو هفتگي كه تحمل آن بسيار سخت بود از تك تك شما عزيزان پوزش طلبيده و اميدواريم كه ديگر مجبور به دوري از شما نشويم. از اين رو براي جبران گذشته، از شماره هاي آتي تغييراتي را در نشريه مشاهده خواهيد كرد كه بيشتر به سوي سياسي شدن نشريه پيش خواهد رفت لذا حمايت روز افزون شما ما را به ادامه اين راه اميدوارتر خواهد كرد. منتظر مطالب و مقالات خواندني شما هستيم. /سجاد نيكنام/ 

 كويت رو در روي ايران

« كاردار سفارت ايران به وزارت خارجه كويت احضار شد » و اين تيتر خبري بسياري از خبرگزاري ها در طول هفته گذشته بود. خبرگزاري كويت اعلام كرد كه يكشنبه هفته گذشته كاردار سفارت ايران به علت ديدار با مسلمانان شيعه كويت به وزارت خارجه اين كشور احضار شده و معاون و وزير امور خارجه كويت در ديدار با كاردار ايران، مخالفت و نارضايتي كشورش را نسبت به ملاقات هاي صورت گرفته ميان نماينده ايران و طرف هاي كويتي ابراز داشته است و اين در   حالي است كه كاردار ايران خبر مذكور را تكذيب كرده است. با اين حال شواهد موجود نشان مي دهد كه هيأتي ايراني با گروهي از شيعيان كويت، ملاقات هايي را داشته اند و تكذيب كامل اين خبر كمي غير منطقي به نظر مي رسد. به هر حال كاردار ايران در برخي از گزارش ها اذعان كرده كه صحبت هايي با برخي از گروههاي شيعه در كويت شده كه در جهت آرام كردن فضاي داخلي كويت صورت گرفته است. لازم به يادآوري است كه در طي چند ماه گذشته اختلافاتي بين شيعيان و دولت وقت كويت روي داده كه اين اختلافات در روزهاي اخير شدت بيشتري گرفته است، لذا دولت كويت نيز شدت يافتن اين اختلافات را به ايران نسبت داده و ايران را متهم به دخالت در امور داخلي اين كشور نموده است. حال اين سئوال مطرح است كه چه منطقي باعث شده در شرايط كنوني كه كشورمان به دوستي بيشتر به همسايگان نيازمند است گروهي از جانب ايران، باب مذاكره با مخالفين داخلي دولت كويت را بگشايد آن هم در روزهايي كه ايران متهم به كارشكني در آرامش عراق مي شود ؟! /سجاد نيكنام/

 اردو يا پيك نيك

اردو به سفري اتلاق مي شود كه يك نهاد خاص با بودجه خود و يا با اعتباري كه دولت برايش تعيين كرده، زير مجموعه خود يا علاقه مندان به نهاد خويش را به بيش از يك روز گردش علمي، فرهنگي، هنري، تفريحي و ... برده و مسمئناً براي اين چند روز به يك محل اسكان و مجوز معتبر نياز خواهد بود.

اما پيك نيك به سفري اتلاق مي شود كه يك گروه خانوادگي، دانشجويي و ... با جمع آوري هزينه سفر از تك تك اعضاي گروه به يك گردش معمولاً يك روزه در اطراف شهر رفته و قدر مسلم به محل اسكان و مجور نيازي نخواهد بود. در دانشگاه اروميه نيز تا سال گذشته نهادهاي دانشجويي با جمع آوري پول از دانشجويان، آنها را با مسئوليت نهاد خويش و بدون اخذ مجوز از مسئولين دانشگاه، به پيك نيك مي بردند كه البته اشتباهاً اردو خوانده مي شد. از اين رو همين اشتباه در سال جاري موجب شده كه به دنبال   نامه رئيس جمهور، براي رفتم به پيك نيك نيز بايد از دانشگاه مجوز گرفت البته اگر مجوزي داده شود. حال اين سئوال مطرح است گردشي كه با هزينه خود دانشجويان و با تقبل تمامي مسئوليت هاي جاني، شئوناتي و ... از جانب دانشجويان قرار است صورت پذيرد، ديگر چه نيازي به مجوز خشك و خالي دانشگاه دارد. تنها چيزي كه مسلم است اين است كه دانشجويان بعد از نااميد شدن از مجوز دانشگاه به گردش هاي پنهاني روي خواهند آورد كه ايم واقعاً براي اعتبار يك دانشگاه خوب نيست. /سجاد نيكنام/ 

       انسان

شايد ( گاهي حتماً ) در عالم هستي هيچ موجودي به اندازه انسان قابل ترحم نباشد. چه درد بزرگي. درد آلودگي، و سردرگمي و خستگي از بيهودگي. آن زمان كه انسان از مادر زاده مي شود بدون اينكه خود بداند. طرز تفكرش و نحوه زندگي اش در آينده، سالهاي قبل رقم خورده و شايد قرنها پيش و با اين همه وارد اين محيط مي شود. بدون هدف و برنامه ( اگر فطرتش را قبول نداشته باشيم ) گاهي اوقات به ذهنمان خطور مي كند آيا زندگي، ارزش متولد شدن را داشت و آن موقع كه مي خواستيم از رحم مادر جدا شويم و وارد اين محيط گرديم اگر مي دانستيم در طول ساليان عمر چه بر ما خواهد گذشت، يا اگر آينه اي بود كه انسان را از آينده اش با خبر مي كرد و انسان نيز در آن زمان شعور و توانايي تصميم گيري و نهايتاًُ اختيار انتخاب داشت. آيا بازهم مي خواست متولد شود. به عبارت ديگر آيا اين عبارت صحيح است كه: زندگي ارزش يافتن را دارد حتي به قيمت درد كشيدن و مردن (اوريانا فالانچي). انسان چقدر       مي توانست زندگي آسوده اي داشته باشد اگر هيچ گاه در مورد وجود خود سوالي به ذهنش نمي رسيد و چقدر لذت بخش بود اگر فقط برآوردن نيازي مادي كافي بود. در اين مورد انسان صاحب تفكر و چاره انديشي به دنبال موجودي متافيزيك و خالي مي گردد تا وجود خود را تفسير كند. آيا كسي واقعاً از جايگاه انسان آگاهي دارد. آيا انسان ارزشي بالاتر از ديگر موجودات دارد. آيا انسان چيزي براي برتري يافتن در مقابل ساير موجودات (به غير از قوه تفكر و تعقل) دارد؟ يا اينكه نه در اين مورد با آنها هيچ فرقي ندارد و حتي به خاطر داشتن اين توانايي و درك آن از آنها هم مظلوم تر است. اگر انسان مظلوم باشد پس ظالمي هم وجود دارد. شايد از معدود مواردي است كه ظالم و مظلوم يكي است هرگاه انسان بدون درك روح زندگي و به تقليد از ديگران يا بر اساس عرف محيط به تكرار كاري ديگران و اعمال روزهاي پيش خود بپردازد حماقتي مرتكب شده است.

مسلماً هر انسان با شعوري كه از تكرار روزهاي تكراري كه احياناً هم با دستاوردي مادي همراه باشد خسته مي شود چقدر زيبا خواهد بود اگر در ميان اين همه تكرار و بيهودگي پي به حقيقت وجودي خود ببرد. / حسن پادار/

   رابطه اقتصاد آزاد و ارزش انسان

اقتصاد آزاد ديري است كه وارد حوزه سياسي، اقتصادي و اجتماعي كشور شده است و بحث هاي بسياري را برانگيخته است. عدم وجود بازار و اقتصاد آزاد در كشور معضل قاچاق را پديد آورده است كه در تمامي عرصه هاي معيشتي مردم تأثير گذار بوده است.

البته برخي از انواع قاچاق جزو مقوله اقتصادي نمي شوند كه مقاله حاضر به آنها نمي پردازد از جمله قاچاق مواد مخدر.

اما يكي از خانمان براندازترين فعاليت اقتصادي زير زميني در ايران و بسياري از كشورها كه اقتصاد توتاليتري دارند قاچاق داروست.

در مقوله دارو اگر نگاهي منصفانه بي افكنيم اغلب افرادي طرف حساب هستند كه به قول معروف از دار دنيا هيچ ندارند ولي گرفتار مرض هاي بيشماري هستند.

كدام فرد متولي را سراغ داريد كه به انواع مرض ها مبتلا باشد. راحت بگويم كساني به بيماري هاي گوناگون دچار مي شوند كه سوء تغذيه داشته باشند و يا از لحاظ مسائل بهداشتي مشكل داشته باشند. اما آيا افراد شهر و جامعه هستند كه بنابه آمار تنها ده درصد جامعه كشور را شامل مي شوند. به انواع امراض گرفتار مي آيند؟

در هر حال مقصود اين است كه معضل دارو همانند ساير مسائل اقتصادي كشور گريبان افراد متوسط و كم درآمد را مي گيرند. حال با توجه به اين وضعيت آيا انصاف است كه با هزينه هايي گران داروهايي واگذار شود كه فاسد هستند؟ همانند بيمارستان ايرانمهر!

بر اساس آمار سالانه حدود 700 ميليون دلار صرف واردات دارو    مي شود و تنها 400 ميليون دلار از آن صرف هشت درصد از داروهاي وارداتي مي شود كه هيچگونه نظارتي بر روي آنها وجود ندارد، واقعاً آمار سر سام آوري است. هشت درصد در برابر 92 درصد واقعاً چيزي نيست كه بتوان بر روي آن بحث كرد.

يعني مافياي دارو آنقدر در اين كشور گسترش پيدا كرده است كه با پول يا بهتر بگويم با پول ملت از بودجه عمومي كه در اختيار دولت است دارو وارد مي كند و وزارت خانه متولي بهداشت و درمان      نمي تواند بر آن نظارتي داشته باشد. كدامين عقل سليم اين موضوع را قبول مي كند.

مگر ما در عهد بوق زندگي مي كنيم كه يك يا چند نفر براي ميليون ها نفر تصميم گيري كند؟

مگر ما انسان نيستيم و قدرت نقد، تحليل و تصميم گيري نداريم؟!

واردات دارو همانند بسياري ديگر از مواد مورد لزوم كشور تنها در اختيار عده اي خاص قراردارد كه هرازگاهي چند با ايجاد خلاء دارويي اقدام به واردات دارو هايي مي كنند كه شايد بيش از چند ماه به تاريخ انقضاي آنها نمانده است.

طبق اظهار نظر متخصصين بخش دارويي كشور تقريباً اكثريت بيمارستان ها، داروخانه ها، آزمايشگاهها و راديولوژي ها از اقلام مصرفي تاريخ گذشته بهره مي گيرند.

و واقعاً اين مسأله در شأن جامعه اي اسلامي نيست كه بر اساس قوانين آن جان انسانها بالاترين ارزش را دارا مي باشد. 

جاي شكرش باقي است كه قضيه اي كه در بيمارستان ايرانمهر اتفاق افتاد در مركز كشور بود  و به نوعي صدايش در آمد.قطعاًَ اگر در نقطه اي دور افتاده از كشور اتفاق مي افتاد حتماً سرپوشي به همراه داشت مانند قضيه سردشت. دكتر كريم فتاح پور نماينده مردم اروميه كه خود نيز داراي مدرك دكتراي داروسازي است با انتقاد فراوان از عملكرد وزارت بهداشت در خصوص قضاياي اين چنيني خاطر نشان     مي سازد :

بي توجهي كه فعلاً وجود دارد نوعي دهن كجي به افكار عمومي است و واقعاً اگر جاي ديگري بود حتماً بالاترين مسئول مربوطه در اين زمينه استعفا مي داد ولي مسئولين مربوطه همه قصد شانه خالي كردن از قضيه دارند.

وي به خبرنگار ايسنا مي گويد: پيش آمدن چنين مسائلي به حيثيت پزشكي كشور لطمه وارد مي سازد و بايد دستگاههاي نظارتي نظير سازمان بازرسي و مجلس در اين خصوص اقدامات قانوني لازم را انجام دهند. دكتر علي تقي زاده نماينده خوي نيز به بررسي ابعاد حقوقي اين قضيه  مي پردازد و مي گويد:اين وظيفه وزارت بهداشت و درمان است كه بايد به عنوان متولي بهداشت جامعه هرگونه نظارت لازم را داشته باشد تا از بروز چنين مسائلي پيش گيري شود. وي به خبرنگار ايسنا يادآور مي شود: قانون همه چيز را مشخص كرده است و در خصوص قوانين خلائي نداريم اما آنچه مهم است نحوه نظارت بر اجراي آنهاست كه اگر حضوري در اين مورد باشد بايد به طور دقيق بررسي شود و اقدامات قانوني متناسب با اهمال در وظيفه اتخاذ گردد.

به راستي آيا مردم ما سزاوار چنين بي توجهي هايي هستند كه باعث شود جانشان به خطر افتد و همه همديگر را مقصر جلوه دهند؟

آيا بخش بهداشت و درمان ما نياز به بازنگري ندارد؟

كجا رفت بهداشت و درمان رايگان؟ حالا كه از رايگان بودن خبري نيست حداقل خدمات ايمن ارائه دهند. در يك كلام بايد اين بخش از جامعه از سيطره نفوذ مافياي دارو خارج شود! /هاتف پوررشيدي/

              

شماره 19 : 2 خرداد 83

 در كنار شما

هر انسان همانقدر خوشبخت خواهد بود كه خود اراده كند  خوشبخت باشد.

زير لب تكرار كردن ( با استقامت بودن ) خود دليلي بر رسيدن به خوشبختي است. آينده با انسانهايي است كه پشتكار دارند است.

رقص شراره آتش تنها نقطه زيبايي است كه ما را از ويرانه هاي ساكن به حركت در مي آورد.

كم كم ترم بهاره نيز به روزهاي آخرين خودش نزديك      مي شود ديروز بچه ها مي گفتند كه بعد از چند هفته امتحانات شروع مي گردد.

باز هم مثل ترم هاي قبل اميد موفقيت براي شما را داريم! /لادن مباركي/

  اگـر داري سـردلـداري مـــن    بيـا يك دم بـراي يـاري مـن

   دلم صد پاره از زخم زبان است    بكن فكري به زخم كاري مـن

انتشار اين شماره مصادف با روزي است كه دوم خرداد لقب  گرفته و نمايان گر حركتي كه سال ها پيش شروع شده و در اين تاريخ به اوج خود رسيد. البته بودند بسياري كه دوم خرداد را آ‌غاز جنبش اصلاح طلبي مردم ايران ناميدند و آرمان اصلي حماسه دوم خرداد را به انحراف كشيده و خلق اين حماسه را به گروه خود نسبت دادند. ولي آنچه كه مسلم است دوم خرداد به هيچ گروهي تعلق نداشت و امروز نمي توان كه چون دوم خردادي ها شكست خوردند پس بايد روح اصلاح طلبي مردم ايران نيز شكسته شود. در پايان بايد يادآور شوم كه هفته آينده « هم آوا » دو ساله خواهد شد و شماره ويژه پايان يك سال انتشار آن، شنبه آينده منتشر خواهد شد. /سجاد نيكنام/ 

 كربلا و نجف قرباني قدرت طلبي

شهرهاي كربلا و نجف هفته گذشته بار ديگر شاهد درگيري هاي شديدي بود كه به طور يقين باني اصلي اين درگيريها را نيروهاي مقتدي صدر بايد دانست كه با   بي فردي و يا شايد بر اساس مقاصد پشت پرده موجبات ريخته شدن خون هاي بسيار را فراهم مي سازند. دولت آمريكا سي ام ژوئن را زمان واگذاري قدرت در عراق اعلام كرده و اين يعني اينكه خواه يا ناخواه در اين تاريخ قدرت در دست عراقي ها خواهد بود آن هم به خواست ملت عراق، ملتي كه تا چند ماه پيش در زيرسايه ديكتاتورعراق حتي معني اعتراض را نيز نمي دانستند.به زبان ساده تر مردم عراق چنين روزي را در خواب نيز نمي ديدند اما اين به معني سكوت در برابر غاصبان بيگانه نمي باشد از اين رو دولت آمريكا به خواست خود و يا تحت فشار ملت عراق و جهانيان، دير يا زود بايد اداره عراق را به دست خود عراقي ها بسپارد بنابراين كاسه داغتر از آش شدن  نيروهاي مقتدي صدر در اين ميان هيچ نتيجه اي جزء زيان به ملت عراق نخواهد داشت حتي اين احتمال را نيز نبايد از نظر دور داشت كه زمينه را براي به تعويق انداختن واگذاري قدرت در عراق فراهم شايد و به نوعي نيروهاي مقتدي صدر با صيد ماهي از آب گل آلود، زمينه را براي به قدرت رساندن مقتدي صدر فراهم نمايند. لذا نيروهاي مقتدي صدر با زيركي مساجد و حرم امام حسين (ع) را به عنوان سنگر انتخاب كرده و نيروهاي آمريكايي را ناچار به شليك به سوي اين امكان مقدس مي نمايند و اين يعني برانگيخته شدن خشم مردم عراق كه حمايت دولت ايران و محكوميت دولت آمريكا را به دنبال خواهد داشت.

در اينجاست كه همه نقش مقتدي صدر را فراموش مي كنند و زمينه را براي متهم كردن كشورهايي چون ايران به حمايت از نا آرامي ها و افرادي چون احمد چلبي كه اكنون لقب جاسوس ايراني ـ آمريكايي را به دوش مي كشد، فراهم مي سازند.

البته نقش آيت الله سيستاني را نيز در آرام كردن عراق نبايد فراموش كرد كه به خوبي آرامش عراق را زمينه ساز به قدرت رسيدن هر چه زودتر عراقي ها مي داند و به نوعي زمينه را براي به قدرت رسيدن خود فراهم مي سازد. /سجاد نيكنام/ 

         فوتبال با شلوار راسته

مدتي بود كه از برگزاري مسابقات ورزشي در دانشگاه اروميه خبر نبود تا اينكه انجمني به نام انجمن ورزش تصميم به برگزاري مسابقات فوتبال در اين دانشگاه گرفت كه خوشبختانه با استقبال خوب دانشجويان پسر       ( واسه دخترها كمي زود است ) نيز روبرو شد. البته اين انجمن به دليل معلوم الحال ( همان بي خانمان خودمان ) بودن به ناچار ثبت نام اين مسابقات را به انجمن اسلامي دانشجويان واگذار كرد البته بهتر بود در چنين برهه اي از زمان كه انجمن اسلامي به شدت مشغول بليط فروشي، برگزاري كنسرت و اردو  مي باشد چنين وظيفه خطيري به عهده نهادهاي ديگري گذاشته مي شد تا شايد اين نهادها نيز از بيكاري درآمده و چند تا مراجعه كننده داشته باشند به هر حال ثبت نام شروع شد و ليگ برتر فوتبال دانشگاه اروميه از مرز 20 تيم گذشت و نكته جالبي كه قبل از قرعه كشي اسامي تيم ها به چشم مي خورد، نام هاي كاملاً مدرن و قوميت گراي اين تيمها بود به طوري كه از گروه هاي پان فارس، پان ترك، پان كرد گرفته تا پان عربي و پان لري در ميان آنها ديده مي شد البته اسامي ابر و باد و مه را نيز نبايد فراموش كرد. اما ماجراي اصلي بعد از قرعه كشي و در روز آغاز مسابقات روي داد. حراست دانشگاه بعد از مشاهده بازيكنان با مايوهاي زير زانويي، برگزاري مسابقات را تا اطلاع ثانوي به تعويق انداخت و دليل اين اقدام خويش را نگراني براي  سلامت دانشجويان اعلام نمود هرچند كه مشوشين اذهان عمومي حراست را متهم به سنت گرايي و روي آوردن به شلوارهاي راسته مي نمودند اما شواهد موجود حاكي است كه بايد حق را به حراست داد چون اگر علمي نيز نگاه كنيم بايد زمين بازي چمن باشد تا صدمه اي به بازيكنان نرسد ولي زمين بازي مسابقات مثل تمامي مسائل روزمره كشورمان بر عكس تعبيه شده بود يعني به جاي اينكه زمين بازي چمن باشد، محل نشستن تماشاگران چمن بود و زمين بازي آسفالت و احتملاً نيز به جاي بازيكن ها، تماشاگرها با شلوار كوتاه حاضر مي شدند چون بالاخره شلوار كوتاه مد روز شده است!! 

           گزارش كوتاه از نشست حقوق بشر اسلامي در تبريز:

با اينكه عده اي اعتقاد دارند آمدن عنوان اسلامي در اين كميسيون آنرا از حقوق بشر جهاني جدا مي كند و از اينرو ارزش و احترام خاص حقوق بشري بدان قائل نمي شوند، وليكن همانطور كه بارها دبير كميسيون حقوق بشر اسلامي، در سخنراني هاي خود بدان اشاره كرده اند، اين كميسيون از تمامي نهادهاي داخل كشور مستقل بوده و هرگز به زير لوايح مجموعه يا فردي خاص رفتن، تن در نداده است و از اينروست كه از نظر امكانات مادي و نيز پيشبرد برنامه هاي خود داراي مشكلات فراواني است. تنها منابع مالي اين كميسيون از اعضاء و حاميان مي باشد، طوري كه دفتر مركزي كميسيون در اتاق كوچكي در پاركينگي در تهران شكل گرفته است. بخاطر همين مشكلات متعدد كه هر نهاد اجتماعي مستقلي با آن دست به گريبان است ارتباط با اعضاء نيز كاملاً محدود است. طوري كه ما پس از يك سال عضويت در اين كميسيون توانستيم با اعضاي مجموعه ارتباط برقرار كنيم. البته سعي خواهيم داشت تا بتوانيم اين ارتباطات را به هر نحوي، گسترده تر سازيم. پس از نشست اين كميسيون در استانداري آذربايجان غربي در نشست بعدي كه مورخه 19/12/82 در فرمانداري تبريز برگزار شد شركت كرديم..

اين جلسه با سخنراني آقاي محمدي فرماندار محترم شهرستان تبريز شروع و با گزارش ها و صحبت هاي ضيائي فر دبير كميسيون به مناسبت 8 مارس ( روز جهاني زن ) ادامه يافت. بحث هايي در رابطه با مشكلات سياسي برگزاري جلسه توسط سخنرانان و اعضاي شبكه حقوق بشر اسلامي مطرح شد. و نيز خانم شادي سبز نيز از ديگر سخنرانان نشست در جمع اعضاء، فعالين سياسي فرهنگي و نيز تعداد كثيري از دانشجويان دانشگاه صنعتي سهند، بود. از جمله مهمترين      بحث هاي مطرح شده در نشست مواردي بودند چون:

ـ دوربين هاي مدار بسته در سالن ها و مكانهاي مختلف ـ جلوگيري از حضور خبرنگاران در مراسمات ـ مشكلات تشكيل جلسات ـ برخورد نامناسب حراست دانشگاهها با خبرنگاران و مدافعين حقوق بشر ـ نقش حقوق بشر در مورد اقليت ها از جمله عدم پاسخگويي و برخورد با تجمع كنندگان سالانه قلعه بابك، اعمال فشار و تحديد و ارعاب فعالين سياسي و فرهنگي و ...

آقاي ضيائي فر توصيه هايي را براي علاقمندان و مدافعين حقوق بشر ارائه كردند، از جمله ـ پرهيز از احساسات صرف ـ رفتار منطقي ـ افزايش آگاهي ها ـ شجاعت بدون در نظر گرفتن شرايط ـ تعامل دلسوزانه با مسئولان ( طوري كه مدافعين را رقيب خود ندانند ـ در نقش افرادي كه براي بهتر شدن جريان امور كشور تلاش مي كنند ) ـ پرهيز از موج گيري ـ پرهيز از انحصار طلبي و ... .و نهايتاً با قول مساعد آقاي ضيائي فر جهت پيگيري مسائل مطرح شده و نيز خواست همكاري اعضاء و علاقمندان با كميسيون، جلسه پايان يافت. /بابك اسدي/  

 

شماره 20 : 16 خرداد 83

 در كنار شما

يكسال يه سرعت باد سپري شد و هم آوا يكساله گشت، همه        مي گويند زمان چقدر سريع مي گذرد. روزها مي گذرد و سال ها   مي آيد و در نهايت، اين سال ها همه زندگي ما را تشكيل مي دهد. هر قسمتي از روز، قبل از اينكه براي هميشه برود مي تواند با بيهودگي و يا خوشي و لذت همراه باشد.

در يكسال گذشته يكي از مهمترين اهدافي كه هم آوايي ها بدست آوردند دريافتن لحظه ها بود در اين لحظه ها ما ارزشهاي           فوق العاده اي را بدست آورديم و دوستي هاي بسياري ايجاد گشت و اين را خوب آموختيم كه زندگي مثل حباب است و زود مي تركد و فقط دو چيز مثل سنگ مي باشد ومهرباني و شجاعت. /لادن مباركي/

نشينم گوشه اي چـون بـي قراران     بريزم اشك حسرت همچو باران

كه تا از اشك چشمم چشمه ساري    روان گـردد كنـار چشمه ساران

يك سال پيش كه اولين شماره « هم آوا » را منتشر كرديم از اين بيم داشتيم كه مبادا « هم آوا » نيز چون « باغ شيشه اي » مان بشكند و بار ديگر تمام آمال و آرزوهايمان به محاق توقيف بيافتد. اما خوشبختانه به همت تك تك هيئت تحريريه و صد البته حمايت بي دريغ شما، امروز شاهد دو ساله شدن « هم آوا » هستيم، هر چند كه بسياري در اين مدت ما را به محافظه كاري و برخي ديگر به وابستگي متهم كردند، ولي خوشحاليم كه تا به امروز اعتماد شما به ما همچنان پا بر جا بوده و از اين به بعد نيز سعي ما، جلب اعتماد بيشتر شما همراهان هميشگي خواهد بود. البته اعتراف مي كنيم كه در طول انتشار اين 20 شماره، ضعفهاي بيشماري داشتيم چنانچه گاهاً انتشار شماره به تعويق ميافتد و يا حتي موضوعات منتشر شده در نشريه حالتي تكراري به خود مي گرفت و يا آن بار مفيد بودن خود را از دست مي داد. لذا سعي من و دوستانم كه جا دارد از زحمات يكساله همه شان كه به شخصه خود را مديون حمايت هاي آنها مي دانم، تشكر كنم، بر اين بوده و خواهد بود كه نشريه را از حالت يكنواختي درآورده و به تنوع آن بيافزائيم. در پايان از لطفي كه به هيئت تحريريه « هم آوا » در طول يك سال گذشته داشتيد تشكر مي كنم و يادآور مي شوم كه شماره بعدي كه ويژه وقايع خرداد ماه سال گذشته و البته سالگرد 18 تير خواهد بود، به زودي منتشر خواهد شد. /سجاد نيكنام/   

آينده اي مبهم براي رسانه ملي

آن روزي كه سال 83، سال تغييرات در سطح مديريتهاي مختلف و عالي نظام لقب گرفت، همگان به نوعي منتظر تحولات اساسي در سمت نيروهاي خودي بودند تا جايي كه اين تغيير و تحولات از كابينه دولت شروع و پس از تغيير رئيس سازمان صدا و سيما، چند روز پيش با شروع به كار مجلس هفتم ادامه يافت و احتمالاً مرداد ماه نيز شاهد تغييرات در قوه قضائيه خواهيم بود. اما در اين ميان بايد جابجايي در صدا و سيما و جايگزيني عزت الله ضرغامي به جاي علي لاريجاني را از يك منظر ديگر نگريست.

صدا و سيما به عنوان سازماني كاملاً انحصاري دردست حاكميت كه تأثير  گذاري آن بر هيچ كس پوشيده نيست، همپاي قواي چندگانه شاهد تغييرات در سطح مديريت خود    مي شود و اين يعني عزم حاكميت براي تغييرات كلي در تمامي طبقات نظام و جامعه كه مسلماً اهداف خاصي رادنبال مي كند. اما چه هدف خاصي موجب شده كه لاريجاني از مسند رياست صدا و سيما كنار گذاشته شود آن هم سازماني كه تا چند روز پيش با نام وي شناخته ميشد؟! به هر حال جانشيني ضرغامي را كه در تسخير سفارت آمريكا نقش داشته و در سپاه نيز خدمت كرده، بايد در راستاي به روي كار آمدن محافظه كاران جوان دانست هرچند كه ضرغامي نيز در اكثر موارد دنباله روي برنامه هاي لاريجاني خواهد بود و مسلماً آنكه در اين ميان در پي ترقي چشم گير خواهد بود، علي لاريجاني مي باشد كه در روزهاي اخير زمزمه هايي از كانديدا شدن وي براي انتخابات پيش روي رياست جمهوري به گوش مي رسد. /سجاد نيكنام/

  مجلس آبادگران

مجلس هفتم هفته گذشته با حضور اكثر مسئولين مملكتي كار خود را شروع كرد. هر چند كه شروع آن چندان هم خوشايند به نظر نمي رسيد آنگاه كه موسوي لاري وزير كشور بنابه وعده هاي قبلي خود قصد سخن گفتن از ناگفته هاي انتخابات مجلس هفتم داشت، با اعتراضات شديدي از جانب اكثريت مجلس كه امروز در اختيار آبادگران مي باشد روبرو شد و اين نشان از روزهاي سخت براي دولت خاتمي بود كه ناباورانه اكثريت مجلس را در دست جناح مقابل ميديد، البته آبادگران بارها به صورت غير مستقيم اعتراف كرده اند كه براي حفظ نظام ناچار به همكاري با دولت خاتمي هستند. اما به طور كلي بايد مجلس هفتم را به سه گروه آبادگران، وفاق و كارآمدي و اصلاح طلب تقسيم كرد كه مسلماً فراكسيون آبادگران اكثريت را در اختيار داشته و فراكسيون وفاق و كارآمدي نيز كه ظاهراً خود را بي طرف نشان مي دهد حدود يك چهارم از كرسي ها و فراكسيون اصلاح طلب يا همان اقليت كه به دليل تعداد اندكشان حتي توان آبستراكسيون نيز از آنها سلب شده است. كه البته اين گروه بندي در هنگام انتخابات رئيس مجلس بيشتر نمود پيدا كرد.

زماني كه غلامعلي حداد عادل رئيس ائتلاف آبادگران با 196 رأي در برابر رقيب خود حسن سبحاني از فراكسيون وفاق و كارآمدي با 55 راي رياست مجلس هفتم را در اختيار گرفت، وجود 15 راي سفيد    ( ممتنع ) در تمام مراحل انتخاب اعضاي هيأت رئيسه جلب توجه    مي كرد. 15 نفري كه در دوره قبل اكثريت به شمار  مي رفتند. /سجاد نيكنام/

 خواست خداوند

ـ شايد اين خواست خداوند بوده كه پيش از ملاقات با آدمهاي صادق، آدمهاي رياكار را ببينيم زيرا در اين صورت به محض ديدار با افراد صادق خواهيم دانست چگونه سپاسگذار اين هديه باشيم.

ـ زماني كه درهاي شادي بسته است در ديگري باز است اما بيشتر اوقات آنقدر به در بسته نگاه مي كنيم كه در را باز نمي بينيم.

ـ بهترين دوست، دوستي است كه قوقادرباشي با او روي ايوان خانه تاب بازي كني. حتي كلمه اي هم حرف نزني. اما وقتي از او خداحافظي كردي احساس كني بهترين گفت و گوي عمرت را با او داشتي.

ـ اين حقيقت دارد كه تا وقتي چيزي را از دست نمي دهيم. قدرش را   نمي دانيم. اما اين نيز حقيقت دارد كه تا وقتي كه چيزي را از دست ندهيم نمي دانيم چه چيز را بدست مي آوريم.

ـ عشق ورزيدن توبه افراد هرگز متضمن اين نيست كه آنها هم به تو عشق بورزند. انتظار بازگشت عشق را نداشته باش كه عشق در قلبهاي آنها رشد كند اما اگر هم رشد نكرد باز هم شادباش چرا كه عشق در قلب تو در حال رشد است.

ـ ابراز احساسات فقط يك دقيقه زمان مي خواهد علاقه فقط يك ساعت و عاشق شدن فقط يك روز اما فراموش كردن افراد يك عمر به درازا مي انجامد.

ـ از روي ظاهر آدم ها قضاوت مكن ممكن است فريبنده باشد، به ثروت نيزممكن است درآينده ازدست برود. /ايلناز بالاگر/

        اشعار عاشقانه

` وقتي كه در تو گم مي شوم از فانوس دريايي چشمانت كمك       مي گيرم، اما باور كن كه نمي توانم حركتي كنم چون چشمانت لوچ       ( چپ = چر ) است و من ناچارم كه در جاي خود مات بمانم.

` شانه ام زير بار غم تو شكست، ديگر نمي توانم موهايم را شانه كنم.

` بگذار براي 5 دقيقه هم كه شده سربر شانه هاي تو بگذارم تا كره زمين به توازن برسد.

` ديشب خواب ديدم ماهي شده ام و در آب چشمان تو شناور، از ترس خوابم را براي تو تعريف نكردم كه مبادا چشمانت را باز و مرا خفه كني.

` مرا تحويل بگير و بوسه اي به سان رسيد به من بده.

` سايه گونه هايت مرا به ياد      لكه هاي ماه مي اندازد.

` هركه باشي آن روز موعود انگشت كوچك را گاز مي گيرم.

` سواد نداري نوشته هاي چشمانم را بخواني و يا مي خواني و به روي خودت نمي آوري.

` مي خواهم با صدايي خوش عشقت را فرياد كنم اماچه كنم كه...!!

` مژه هاي تو تداعي امواج بلند دريائيست كه من درآن غرق شده ام.

سياهس گيسوانت مرا به ياد قيد و پيچ و تاب آنها مرا به ياد دل پيچه هاي شديد دلم مي اندازد.

` آب شب و خواب صبح معده خراب مي كند. پير زن بچه دار خانه خراب مي كند.

ابروي هر كس كه بود خط راست

در دل او نبود حرف راست

ماشين هر كس كه بود يك سمند

حرف او شيرين بود و دلپسند

اشكم هر كس كه شود چون هلال

عرضه ندارد حتي قد يك خلال ابروي هر كس كه بود يك كمان

بي او حتي يك لحظه نمان

زن فرمانبر پارسا

كند مرد درويش را پادشا

زن نافرمان ناحساب

كند پادشه را چون گدا /احسان حبيبي/

ادبيات بومي ( قصه نويسي )

متن زير صرفا کليتي است در اين باب .

1 ـ حيات انسان جريان سيالي ست که از يک طرف ارائه کننده ي فرهنگ و رفتار انساني است و از طرف ديگر، خود آگاه يا ناخودآگاه خود را مقيد به پذيرش آن       مي کند . البته بحث ما اين نيست که فرهنگ چگونه تعريف مي شود و يا چگونه مي شود از ابعاد مختلف آن را سنجيد يا تحليل کرد. ما در اين جا فرهنگ را فارغ از هر جزء بندي و نوع بندي مربوط و قائم به ذات آن، بلکه فقط به عنوان کليتي خواهيم ديد که در مثل عمل خون جاري در رگ ها و ارتباط آن با کليت بدن و حيات را انجام مي دهد .

در واقع هر فرد انساني به لحاظ فکري و اجتماعي نياز به گردش ايده هاي فکري و جهان بيني هاي متغيير (خاص ) و خود پرسشي و حرکت فرهنگي و همچنين شناخت و تحول, ريشه يابي و ريشه بندي و مناسب آن دارد .

در امر ادبيات و ادبيت نيز حرکت و حيات مشابه ثال مذکور است , در واقع خود ادبيات در يک کليت منسجم و ساختارمند زنده نگهدارنده و حتي هستي بخش و آفريننده است . در واقع ادبيات براي وانمايي دنياي واقعي دست به نفي و انکار آن مي زند تا زمينه ي اجتماعي خاص خود را توجيه کند. چرا که هر زايش در پي خود مرگي دارد و هر مرگي لاجرم به زايش مي انجامد .

مولف و نويسنده در هر زمان و مکان و در هر شرايط و در حداقل ترين وضعيت ممکن ناخود آگاهانه , متاثر از فرهنگ ( خود ) و خواستگاه و بستر حيات انساني خود است. اگر وضعيت خاصي پيش نيايد ، اوضاع و فرايند هاي زماني و مکاني سر ناسازگاري با او را نداشته باشند، طبيعي ترين رفتار او با خود و حيات فرهنگي خود , شناخت , پذيرش و بازخواني آن است و در عکس قضيه دفاع از آن ، انسداد آن و تبديل نامعقول ونامعمول آن به سنت ، و سنت زدگي پيش مي آيد . و اين در واقع همان وضعيتي است که ما در آن به سر مي بريم .

2 ـ ادبيات بومي را مي توان در در منظرهاي مختلف و از درجه بندي ها و نوع بندي هاي متنوعي ديد و بسته به کلان بودن يا خرد بودن موضوع منطقه اي آن مي توان به انواع آن اشاره کرد .

اگر ادبيات بومي را به شکل تثبيت نشده فرض كنيم بايد قائل به تقسيم بندي زير باشيم:‌

ادبيات اقليمي , روستايي ـ ادبيات توده و فلکولوريک به طور کلي ـ ادبيات کلاسيک ادبيات جنگ , ( تبعيد ) ...

از بوم نيز به فراخور بحث هاي مختلف , تعاريف خاص و کم و بيش مشترک و مشابه استخراج مي شود . بوم را در کل به سرزمين يا حوزه اي با مرز بندي مشخص رسمي يا غير رسمي با مليت , فرهنگ و زبان مشخص و مشخصه هاي منحصر به فرد خود تعريف مي کنند . ( البته ما در اين جا در پي تعريف ادبيات وبوم نيستيم ولي به لحاظ جزء بندي مقال لاجرم از تعاريفي خارج از بحث نيز کمک مي گيريم . )

در شکل گيري ادبيات بومي , فرهنگ و پيشينه , زبان و اجتماع آن بوم , حساسيتها و علايق و نيازمندي ها و کمبود هاي آن نقش اساسي ايفاء مي کنند . هر مولفي در اولين قدم با توجه به زمينه ي اجتماعي و فکري خاص خود دست به عمل نوشتن مي زند ، چه چيز باعث آفرينش اثر در يک اجنماع و يا دوره اي مشخص مي شود و عناصر و اجزا و مولفهاي ادبي و عمومي آن کدامند؟ مولف براي زير سئوال بردن زمان و مکان حضور و اجتماع خود و ساختارها و زير ساخت هاي آن , دست به عمل فرا واقع مي زند . با سير و گردش در پيشينه ي خود و يا حيات جمعي مربوط به اجتماع بوم خود ، دست به باز خواني و بازنويسي آن ها و علل مهم دخيل در آفرينش و سازش آن پيشينه هاي مختلف به شکل فرهنگي اش و مليتش , در حد و مرزي فراتر از مرز هاي واقعي مي زند . و با عبور دادن آن مولفههاي بي شمار از زبان به ايجاد فضاهاي مختلفي که به علت آن وضع موجود به وقوع پيوسته مي پردازد. و ظرفيت هاي مختلف را بنا به تفاسير , براي حرکت دادن گردونه ي انساني و هستي گرايانه براي شناسايي آن مي زند . در واقع بده بستاني ميان مولف و هستي . مولف از هستي مي گيرد و به هستي پس مي دهد . در واقع او با شناسايي ريشه هاي خود و با پيوستن به آن ها دست به پالايش آن مي زند و آن ها را با زمان خود به پيوند مي رساند. آن ها را جز به جز به شکل ادبي يا هنري وارد اثر خود مي کند و از آن ها کليتي    مي سازد در جهت ايجاد يک ساختار و معرفي آن و سپس گريز و شکستن آن ،‌ در واقع اثر هنري يا ادبي حاصل و ميوه ي پيوند عناصر حياتي و فرهنگي محيط و بوم مولف با عناصر عمومي و جهاني است. ادبيات بومي هيچ گاه در تقابل با ادبيات جهاني نيست . بلکه پايه و اساس محکم آن و پلکان صعود بدان است . با شناسائي خود و حيات فرهنگي خود است . که مي توان در جهت آفرينش هستي شناسانه , آن هم به صورت جهاني شراکت داشت . هر کس و هر ملت بنابه سهم و توانايي و موجوديت و شناخت خود و هر اثر و هر مولف بنا به خواستگاه و نوع خود .

در واقع عبور از بوم و اقليم به عرصه ي جهاني در ادبيات ، يک فرايند و امر زباني است. يک سير زباني که همه  مولفه هاي اثر در حاکميت و سيطره ي زبان به صورت سماع کنان به طرف مرکزيتي معين مي روند . ( يا خود آن مرکزيت را پيشنهاد مي کنند . ) و هر بار که به مرکزيت مي رسند جمع مي شوند . و به صورت کل از هم مي پاشند و دوباره از نوع به فراخور هر بار حرکت و تجمع همه چيز تغيير مي کند و ساختار ها تازه مي شوند .

در بطن همين سير و حرکت است که مولف و مخاطبين دراثر مستحيل مي شوند و يک جا در يک حرکت زباني و فرازباني در عناصر منطقه اي خود متبلور شده و صورت جهاني , همه مکاني يا همه زماني ( بي مکاني يا بي زماني ) پيدا مي کنند .

براي مثال بوف کور صادق هدايت را شاهد مي آورم :

راوي بوف کور و سازنده ي کل اثر , پس از عبور از مجاري زباني و زماني مختلف , و ارائه ي صورت هاي مختف خود و آواره شدن در پي کشف آفرينش و موجوديت خود و طرف مقابل از نزديک ترين مولفه ها و پيوند هاي منطقه اي و بومي ,‌ نظير گزمه و شراب و ترياک و خواب و رويا و قصه گويي و قصه نوشتن براي زنده ماندن يکي و يا مردن آ ن ديگري و مستحيل شدن ري, هند , گورستان و معبد و رقاصه دو جنسي و شيطان و مار و خدا و .... و گرفتن موجوديت واقعي , همه ي آنها رو به سوي مسير فرا واقعي مي گذارد و موجوديتي را عرضه مي کند که ميتوان در همه جا و همه زمان و براي هر کسي اتفاق  بيفتد , به زبان ساده , زن و مرد ,‌راوي و طرف مقابلش     ( همه لکاته و همه اثيري ) مي توانند در هر کجا و هر زمان ,‌ هر زن و مردي باشند . اما با شرايطي ويژه ، حتا به مصداق ادبي نيز اثر ادبي به استناد بينامتنيت , و تئوريک آن ,   مي تواند زاياننده ي ( نه زاينده ) آثار ديگر مولفان نيز باشد . براي مثال شازده احتجاب هوشنگ گلشيري , که شازده و همسرش ( فخري و فخرالنساء ) مي توانند چهره اي آشنا زدايانه و دگرگون و مستقل از آن زن ومرد ازلي بوف کور باشند .

به هر حال بحث زبان در ادبيات بومي موردي نيست که بتوان به راحتي از آن گذشت . ولي همين مقدار که زبان در اثر ادبي مولد و علت همه چيز است و همه صور زبان و مولفه هاي آن ( علي الخصوص تشکيل اثر و رابطه ي آن زبان مادري ) چه به عنوان بحث زبان شناسي به شکل مستقل , و چه به شکل بافت و معرف فرم اثر . وقتي تشکل اثر از طريق بوم و هستي شناسي ( جهان بيني )‌مولف و فرهنگ کهن انساني او و پيوستن مخاطبين به آن اتفاق مي افتد و يا بالعکس استحاله ي مخاطبين ، مولف و متن اثر در هستي شناسي ، بوم و تبلور آن ها در عناصر و عرصه هاي مختلف بومي و جهاني رخ    مي دهد . همه از طريق از زبان به وقوع پيوسته ، ساختار و زايش و رانش آن و فراوري اثر به آينده ، نيز به همين شکل ، و از اين جاست که مي توان به فراخناي لايتناهي زبان و هستي نگريست و پذيرفت که رحم هستي هيچ گاه از زايش باز نخواهد ماند و مرگ را به زايش و هر زايش را به زايشي دوباره بدل مي کند و قصه نويسي تمام راه نرفته و رفته ي بشر است از هستي ازلي به هستي جاوداني و ابد. /علي رزم آرايي/

   نظر سنجي نسل نامه هم آوا

اين نظر سنجي بر اساس آخرين اطلاعات تنظيم شده و هيچ گونه دخل و تصرفي در آن صورت نگرفته و اصلاً تشابه اسمي در آن وجود ندارد!

ـ شعر زياد دارد، آن هم از يك نفر

ـ بخش فرهنگي بسيار فقير و بيچاره بود

ـ بخش طنز خيلي كم است

ـ صفحات هنري اضافه شود.

ـ مقالات طولاني بود.

ـ اكثر مطالب نويسنده تكراري دارند.

ـ اين قسمت جزوه مانندتان ( بخش علمي را ) سريعاً معدوم كنيد.

ـ جذابيتي وجود ندارد. بعضي مطالب حتي ارزش يكبار خواندن را هم ندارد.

ـ يه نفر هم جلوي دهن اين يارمحمدي را بگيرد با اين همه پند و اندرز و نصحيت پدربزرگوارانه اش.

ـ چاپ مجله روي كاغذ گلاسه با بيست ميليون رينگ و با همان قيمت قبلي.

ـ ادامه همين راه در حال حاضر خيلي عاليست.

ـ جدول خيلي چرت است.

ـ مطالب با زمان چاپ مناسبت داشته باشد.

ـ مقاله هاي بي نام لج آدم را در مي آ‌ورند، لااقل برايشان اسم مستعار بنويسيد.

ـ منظم شدن شماره ها و افزايش حجم مطالب هر شماره

ـ بيشتر نشريات دانشگاه يا خيلي خشك و رسمي هستند و يا به شدت لوس و جلف و سبك كه از دسته اول طرفداران بيشتري دارند ولي هم آوا جزو هيچ كدام نيست.

ـ هم آوا بيخود كرده در رد يا قبول مقالات مختار است. /ظريف طوسي/

 انسان و حكومتها

امروزه با گسترش ارتباط بين جوامع انساني اين امكان فراهم آمده تا انسانها نظارت خود را در مورد مسائل گوناگون به اطلاع ديگران برسانند ولي در مورد بعضي مسائل كمتر حرفي به ميان آمده است، كه يكي از اين مسائل رابطه بين مسير جوامع انساني و حكومتها بوده است. و حال اين سئوال مطرح مي شود كه: چرا؟ شايد در پايان بتوان جوابي براي اين سئوال يافت. اگر بتوانيم حركت جوامع انساني را ( در جهت خاص ) آنقدر قدرتمند بپنداريم كه قبول حكومتهاي زائيده نوع تفكر انسان در هر عصري بوده شايد اشتباه كرده ايم. به بيان ساده تر آيا اين حكومتها بوده اند كه انسان و جوامع را به وضع كنوني سوق داده اند يا اينكه نه حكومتها دستاورد جوامع انساني بوده اند؟

اگر به گذشته جوامع انساني برگرديم خواهيم ديد كه فلسفه تشكيل حكومتها چيز ديگري بود كه شايد اهم آن ايجاد هماهنگي در انجام كارهاي گروهي بود. آن موقع كه جرقه تشكيل اجتماعات منظم و در راس آن حكومتها در ذهن آدمي زده شده هيچ تصور نمي شد كه به اينچنين تشكيلات پيچيده اي بينجامد. و بر زندگي انسان سابه افكنده، بطوري كه اكنون مشكل اصلي انسانها در حركت به سوي تكامل همين حكومتها هستند. در هر موردي وقتي كه چيزي از ماهيت خود دور مي شود ممكن است مضر باشد و اكنون حكومتها اينگونه شده اند و جوامع در دست حكومتها و نظامها اسيرند.    

هر روزه با گسترش علم و پيشرفت سلطه حكومتها بر انسانها بيشتر شده و سردمداران حكومتها توانسته اند با محاسبات سرانگشتي جامعه را آنگونه كه خواسته اند و مي خواهند هدايت كنند و قدرتها در اين امر     آنقدر موفق بوده اند كه تعيين مي كنند كه مردم از چه حرف بزنند، هرچه موضوعي با هم بحث كنند، از چه چيزي خوششان بيايد، چه غذايي بخورند و چه لباسي بپوشند و حتي چگونه فكر كنند و كارشان به جايي مي رسد كه حتي به نتيجه تحقيقات هم دست اندازس مي كنند و آنرا به نفع خود تغيير مي دهند. بعد از  پيدايش نظامهاي حكومتي به دليل حس زياده خواهي انسان، سردمداران در پي حفظ و افزايش قدرت خود بوده اند و در اين ميان از ترفند هاي مختلفي چون ضرورت وجود، زور فريب و گاهاً توافق با جامعه استفاده كرده اند و اكنون در هزاره سوم شاهديم كه در جوامع عقب مانده از ناآگاهي مردم استفاده كرده و با اختلاف افكني و عوام فريبي ها و مقدس جلوه دادن خود همچنان بلاي جوامع بشري هستند. كه مورد آخر يعني پوشاندن خود با هاله اي از تقدس بيشتر از بقيه موارد كارگر  افتاده و ضربات بزرگتري بر جوامع وارد  ساخته  بطوري  كه  حتي  شده مسير حركت جوامع را نيز تغيير داده است.

در جوامع پيشرفته كه سطح آگاهي افراد بالاست معامله اي بين حكومت و جامعه انجام شده كه طبق آن حكومت در قبال استفاده از منابع جامعه، خدماتي را ارائه مي دهد كه به دليل سياستهاي فريب كارانه رهبران جوامع باز هم برگ برنده دست حكومت هاست. شايد اين نقطه بتواند گواه اتحاد طرفداران آنارشيزم و اومانيستها باشد.

اگر اندكي تأمل كنيم درخواهيم يافت كه اكنون در اكثر جوامع انسان، نه آنطور كه مي خواهد بلكه آنطور كه براي او تعيين مي كند زندگي مي كند و اگر اينگونه ادامه پيدا كند مسير حركت انسان و انسانيت به دست عده اي معدود رقم. خواهد خورد و چون اين افراد( رهبران جوامع ) ممكن است دچار زياده خواهي شوند هيچ بعيد نيست كه آينده اي تاريك پيش روي بشريت باشد كه در آن به خواست حكومتها، جوامع و حتي آحاد جامعه در حال نزاع و جنگ باشند ( به نفع حكومتها ).

شايد جدا دانستن حكومت از جامعه و انسانها شبه انگيز با شد ولي اگر    قبول كنيم كه جامعه وقتي مي تواند يك جامعه انساني باشد كه بر اسا خواسته هاي مادي و معنوي انسانها پيش رود ديگر مسئله اي باقي نمانده است، چون نظامها فقط در پي حفضسيطره خود و القاء بينش هاي خود هستند كه هيچ بعيد نيست بر پايه عدالت گرايي، منطق گرايي و ارزش والاي انساني نباشد. /حسن پادار/

 

Sites

gooya

Iraniandc

Yahoo

Google

Ask

isna

ilna

Taraneh

Musigi

Cinema

30nema

Film

Films

Photocinema

Photo

Khat

 Download

Karikator

Kartpostal

Kado