Home
News
Ba bozorgan
Ofog
Kankash
Iran zamin
Fariad
Golestan
Dastanak
Film
Divan
Sterio
Posht pardeh
Weekly
Daily

Kankash

روانشناسي خط

 خط شناسي يا Graphology يكي ازعلومي است كه درچندين سال اخير بوجود آمده ودر جرم شناسي و روانشناسي كاربد فراواني پيدا كرده است.

قبل از هر چيز، به تعريف روانشناسي مي پردازيم كه در اينجا منظور ما است، روانشناسي يعني شناسايي روان و باطن اشخاص از طريق بررسي علمي رفتارها و اعمال وي. هر انساني بدون آنكه خود بخواهد، هر چند در انجام اعمال و بروز رفتارها ازخود دقت نشان دهد و يا حتي سعي در تمارض و گمراهي اطرافيان كند بدون شك تحت تاثير حالات باطني خود و قواي دروني (آگاه يا ناآگاه ) خود قرار ميگيرد و دراعمال و رفتارها، نشانه هايي از باطن خود را بروز مي دهد.

لذا هيچ انساني را نمي توان يافت كه اعمالي كاملاً متفاوت از وجود باطني خودش انجام دهد، به بيان كامل و ساده تر  ،  انسان  به  صورت  بسيار كاملي در بين اعمالش قرار گرفته است.

پس مي توان براي طبقه بندي خلق و خوي افراد از يكي از عوامل مشخصه فرد استفاده كرد. مثلاً افرادي را مي توان بر اساس طرز رفتار، راه رفتن، فرم اندامها، فرم صورت ( كه در چهره شناسي و جرم شناسي كاربرد فراوان دارد )، طرز به دست گرفتن قلم و نهايتاً خط يا نوشته تقسيم بندي كرد.

البته بايد گفت كه در مسايل روانشناسي قطعيت كاملي وجود ندارد و آنچه يك روانشناس و يا خط شناس مي تواند مورد قضاوت قرار بدهد، تعيين محدوده اي از تقسيم بنديهاي خلق و خوست كه نويسنده يك متن، كمابيش در زندگي دروني اش در آن قرار دارد.

طبق نظر C.G jung ( يونگ ) انرژي رواني در هر كس ( چه برون گرا و چه درون گرا ) به چند شكل ويژه ظهور مي كند و خود را نشان مي دهد و اين اشكال به عوامل رواني معروفند كه عبارتنداز انديشه، احساس و تاثير ( دريافت بوسيله حواس ) و مكاشفه ( احساس پيش از وقوع ).فرد برون گرا نياز به بيرون ريختن احساس خود دارد و زود و فوري تصميم مي گيرد. فردي است پويا و كنجكاو .مجذوب همه چيز مي شود و در شناخت خود را حريص نشان مي دهد ولي فرد درون گرا كنجكاوي كمي دارد و فقط مجذوب چيزي مي شود كه درونش مي گذرد. قادر به ابراز احساس خود نيست و خلاصه در خودش فرو رفته است. برون گرا، انعطاف پذير بوده، زرنگ و اجتماعي است، سرگرم كننده و علاقه مند به ماجرا و چيزهاي نو مي‌باشد و حتي تا حدودي سطحي و پريشان حواس و سبك جلوه مي‌كند.

درون گرا محتاط، كم رو و دير تصميم گيرنده هستند و هميشه در لاك خودشان فرو مي روند و به گذشته وابستگي دارند و از آينده ترس دارند.

اما درون و برون گراي كامل وجود ندارد. اين دو حالت كه به ميزان متفاوت در خلق و خوي هر فردي هستند بستگي به زمان و موقعيت آن فرد دارد. به طور كلي درون گرا را با خجالت و گوشه گيري و برون گرا را با صداي بلند و حركات دست و پا و ولخرجي اش مي شناسند.

افراد را به چهار دسته كلي مي توان تقسيم كرد:

1ـ افراد صاحب فكر كه تحت نفوذ احساس و محيط قرار نمي گيرند و روابط ميان اشيا را از طريق تفكر جستجو مي كنند.

2ـ افراد احساساتي كه تحت نفوذ محيط خود بوده ولي آنرا بر اساس آگاهي تغيير شكل مي دهند.

3ـ افراد گروه با تاثير كه آنچه كه بوسيله خوبي درك مي شود اثري شديد و حاد در آنها مي گذارد.

4ـ و بالاخره مكاشفه گران كه از دنياي واقعي و جسماني خويش فراري هستند و در ميان جمع، دلشان در جاي ديگر است و از احساس واقعي خود فقط به عنوان يك مركز ثقل براي پرداختن به امكانات تخيلي گوناگون استفاده مي كنند و هر يك دسته هاي فوق، خود به دو گروه جداگانه برون گرا و درون گرا تقسيم بندي مي شود.

شايد احساس كنيد مطالبي كه آمد چندان مناسبتي با موضوع بحث ندارد اما دانستن مقدمه اي هر چند نسبتاً بلند براي آمادگي خوانندگان در اولين قسمت روانشناسي خط ضروري است.

با اين همه، آنچه در چند سطر  مشاهده خواهيد كرد فقط چند نمونه از خطوط و نوشته هاي افراد مختلف است كه بر حسب تنها يك ويژگي ـ مذكر يا مونث بودن ـ جدا شده است. در قسمتهاي بعدي تفاوت خطوط آقايان و خانمها و مسير حركت قلم بر روي كاغذ و ارتباط آن با روحيات نويسنده و درجه هماهنگي و عدم هماهنگي / درجه ابتكار و موزوني / انتخاب نوع و رنگ كاغذ / رعايت نظم در متن و در نهايت حاشيه هاي نوشته را مورد بحث قرار مي دهيم. 

خط يا نوشته در واقع فيلم يا نواري است كه نويسنده از احساسات خود برمي دارد و ثبت مي كند . يك نوشته درج شده روي كاغذ ، اثري است كه باقي مي ماند و حركات و احساس نويسنده در هنگام نوشتن را ـ كه با انبساط خاطر يا شك و ترديد و يا با عكس العمل او در برابر واقعيت انجام پذيرفته است ـ منعكس مي سازد .

در اين قسمت، نمونه هايي از دست  نوشته هاي آقايان و خانم ها را به تفكيك جنسيت آورده ايم و براي افتراق اين دو خط به ارايه نكاتي مي‌پردازيم:

1ـ به طور كلي و در مقام ارزيابي اوليه، نوشته هاي خانم ها از ظرفيت و دقت بيشتري برخوردار است و معمولاً با استفاده از خطوط پائين يا بالا رونده و و منحني هاي ظريف، نازك و بعضاً كوتاه، نوشته خود را ترسيم مي كنند:

در حاليكه آقايان به طور عمومي حوصله كافي در نوشتن به خرج نمي دهند و معمولاً از ضخامت زياد قلم و خطوط بالا و پائين رونده ضخيم و گاهي بلند و معمولاً استفاده مي كنند.

2ـ در نوشته آقايان، جزئيات بيش از نوشته هاي خانم ها رعايت مي شود. به عبارت ديگر در خط خانم ها به رغم ظرافت و دقتي كه در نگاه كلي به چشم مي خورد، جزئيات هر كلمه از لحاظ خط شناسي زيبايي چنداني ندارد و از اصول ترسيم خط دور است .

3ـ اسلوب كلي خط خانم ها نستعليق گونه است در حاليكه چهارچوب خط آقايان بيشتر نزديك به نسخ است و در آن گوشه و كناره، تيزتر و برجسته تر است. بايد گفت كه بسياري از خانم ها تمايل دارند در اندك زمان به آن درجه از توانايي برسند كه دست خطشان «زيبا» به نظر برسد و از اين جهت است كه خطوطشان به نستعليق و پس از آن به سوي حركات خط شكسته نستعليق گرايش پيدا مي كند.

4ـ در نوشته خانم ها، دواير و حركات منحني گاهاً به طرز چشمگيري در امتداد خط افقي امتداد مي يابد و در جهتي غير متعارف انحراف وزن مي يابد، مثلاً اگر قرار است حرف « ن » شكل يك نيم دايره يا حداكثر بيضي باشد به صورت يك بيضي افقي و يا حتي مثلث در مي‌آيد  كه  بعداً  توضيح بيشتري در اين مورد داده خواهد شد.

5ـ يك نكته ديگر در افتراق خط زن و مرد، ميزان فشار قلم بر روي كاغذ است. از آنچه تا به حال گفته شد مي‌توان حدس زد كه آقايان كلمات را با فشار بيشتري روي كاغذ مي‌نويسند.

در حاليكه خانم ها معمولاً قلم را نرم و بدون دغدغه بر روي كاعذ حركت مي دهند و اين خود عاملي است كه در ظريف شدن حركات و كلمات نقش زيادي دارد.

با استفاده از قوانين فوق و با تمرين در جهت اعمال اين قوانين و اصول در خطوط افراد، مي توانيد پس از مدتي با اطمينان زيادي در اين زمينه نظر بدهيد، اما نكات ظريفتري در اين مبحث وجود دارد كه از حوصله اين بحث خارج است.

در مقاله بعدي، انشاء الله كلياتي راجع به مسير حركت قلم و ارتباط آن با روحيات نويسنده، درجه هماهنگي و عدم هماهنگي را مورد بحث قرار مي دهيم.

اسلوب نوشتن، در ابتداي كار، هرچه باشد، نسخ يا نستعليق، كتابي يا چاپي و يا برطبق سرمشقهاي خوشنويسان، نويسنده بر حسب خلق و خوي خود كم كم از آن دور مي شود. يكي به طرف چپ و ديگري به سمت راست منحرف مي گردد. يكي جهت خط را سربالا مي برد و ديگري سرازير مي كند. بعضي ها گشاد گشاد مي نويسند و برخي جمع و جور و تودرتو، يكي تند و سريع پيش مي رود در صورتيكه بعضي ديگر با تأني و خودداري، خط مي نويسند. اين تفاوتها را در هنگام نوشتن به گرايش هاي مختلف سرشت نويسنده نسبت مي دهند.

چون خط فارسي از راست آغاز و به طرف چپ پيش مي رود، بنابراين راست مبدأ نوشتن و چپ مقصد آن است. پس در هر نقطه‌اي كه قلم بايستد، آنچه در طرف راست آن واقع گرديده ( و نوشته شده )، به منزله « عمل انجام شده » بوده و در مثل مانند گذشته است و آنچه در طرف چپ قلم قرار دارد عمل انجام نيافته اي است كه قرار است در آينده انجام شود. پس طرف راست مبدأ عمل و نمايشگر خود نويسنده است كه به سمت چپ در حركت است و آنچه در طرف چپ است، نمايشگر آنچه در بيرون قرار دارد بوده، افكار نويسنده به طرف آن متوجه است. پس نتيجه مي گيريم كه:

ـ هر حركتي كه مسير نوشته را به طرف چپ شدت مي بخشد يا آن را مبالغه آميز جلوه مي دهد، علامت آن است كه نويسنده تمايل دارد از لاك خود خارج شده يا به سوي فرد ديگري گرايش پيدا كند. پس در عمل، نوشته هاي پيش رونده اثر فعال بودن نويسنده را منعكس مي كنند كه در كنار آن، برون گرايي هم بخودي خود بوجود مي آيد. در چنين فردي اطمينان به آينده و توجه به دنياي اطراف جلب نظر خواهد كرد.

ـ برعكس هر حركتي كه نوشته را از پيشروي بازدارد و يا آنرا به سمت راست متمايل كند، درون گرايي و سردر لاك داشتن نويسنده را بيان مي كند. اين فرد ميل به تمركز داشته و از فعاليت هايي كه نتيجه مشخصي نداشته باشد به شدت مي ترسد.

همواره بايد اين را در نظر داشت كه انسان خود را در مركز دنيا قرار مي دهد. در بالاي سرش آسمان، قدرت روحاني و فضاي آزاد كه در آن انديشه تنها و دور از ماديات عروج كرده، به هيجان مي آيد و منجر به ابراز احساسات مي شود و يا برعكس .... به بيان جملاتي نامبروط و پرت و پلا مي پردازد، قرار گرفته است و در زير پايش زميني با همه موجودات زنده و غير زنده درونش و در اين ميان وجود خود يا من با همه احساسات و تأثرات قرار گرفته و بر حسب آنكه بيشتر اوقات توجه ما به كداميك از اين مناطق معطوف مي گردد.

حركات دست و ژست هاي ما طبعاً بصورت ناخودآگاه به آن سو متوجه مي شوند. بعبارت ديگر فركانس يا تناوبي كه طبق آن ما به طرف بعضي از تمايلات كشيده مي شويم بالاخره بر حركات ما تأثير مي گذارد و به آنها شكل و جهتي مي دهد كه ما ديگر از عهده دور كردن آن بر نمي آئيم.

ـ از ابتداي كار، كارشناسان خط دريافته بودند كه خط افرادي كه شهرت طلب بودند يا جنب و جوش، جدّ و نشاط تمايل شديد به چيزي يا كسي، هيجان و ترغيب، خودپسندي و نخوت داشتند، هنگام نوشتن در قسمت وسط سطر به بالا پهن تر و گشاد تر مي‌شود و حركات قلم در آن نطقه از خط وسعت بيشتري مي گيرد.

ـ برعكس، قوه غريزه هاي مربوط به حيات يا زندگي، فعاليت فطري و يا تمايلات مادي باعث مي شود كه منطقه پايين نوشته ( از وسط به پايين ) توسعه پيدا كند و به اصطلاح قلم از بالا به پايين شيرجه برود.

ـ توسعه يافتن منطقه مياني ( يعني ارتفاع يافتن حروف بدون ساقه يا پايه و يا بدون سركش ) با تألمات و تأثرات خاطر و آگاهي نويسنده از مقام اجتماعي خود، در ارتباط است.

ـ حركات دست و قلم كه به طرف چپ و بالا پرتاب شده اند، دليل بر استقامت و شهامت و برائت از همه ناهنجاريهاي محيط و حتي بي نظمي و طغيان مي باشد.

ـ اگر حركات قلم به طرف راست و بالا باشد، نويسنده داراي طبع ستيزه جويي و مخالفت و با لجبازي دروني و دور ساختن هوسها مي باشد.

ـ اگر حركات قلم به سمت چپ و پايين باشد، دليل بر لجاجت، خودسري و گاهي بدبيني و دلسردي مي باشد.

ـ و نهايتاً حركت قلم و خط به سمت پايين و راست كه ندرتاً هم ديده مي شود، دليل بر خودپسندي و خودخواهي است.

درجه هماهنگي و عدم هماهنگي :

هماهنگي دست نوشته از نظر خط‌شناسي خيلي مهم است و درواقع تعيين كننده آن جهت و اندازه اي است كه پويايي خط (سمت و سويي كه خط در حالت كلي دارد) سير مي‌كند.هماهنگي در نوشته از تناسب، وضوح و روشني و تطبيق در تمام قسمتهاي آن تشكيل مي شود. آثار قلم چنانچه ساده و راحت و معتدل باشد، ارزش آنرا بيشتر مي كند، يعني هماهنگي خط با هماهنگي خلق و خوي فرد مطابقت دارد و به قول معروف: داند آنكس كه آشناي دلست

          كه‌صفاي‌خط ازصفاي دلست                        

به طور كلي نوشته هماهنگ نوشته‌اي است متناسب ومنظم و واضح وساده:

و برعكس نوشته‌اي كه ناهماهنگ ناميده مي شود معجوني است از بي‌تناسبي‌ها، بي‌ربطي و اشكال مبتذل (غير عادي) درشتي و ريزي بي مورد و نشانه اي از عدم هماهنگي در تمايلات و داشتن احساساتي پيش پا افتاده و عاميانه است.

درجه ابتكار و موزوني ( ريتم دار بودن ):  

ريتم يا موزوني، تكرار دروني پديده اي مشابه است. نيروي زندگي كه از منش و شخصيت تابش مي‌يابد، حركات دست را طوري هدايت مي كند كه نوشته، آغشته و اشباع از اين ريتم زندگي مي باشد. يك نوشته موزون و با ريتم روان و سيال است و مثل يك موج بدون انقطاع بالا و پائين مي‌رود و مدام در حركت است.

پس براي اينكه نوشته اي را ريتم دار و موزون كنيم بايد يك جريان يا حركت پنهاني از درون شخص، اجزاي خط را در راستاي مشخصي سوق دهد (سبك شخصي) و موجب آن شود كه سفيدي و سياهي‌ها بر روي كاغذ با يك تقسيم مناسب و خوب انجام‌شده وبين حاشيه‌ها و متن و فواصل خط ها تناسب ديده شود.

اينچنين نوشته‌هايي حاكي از يگانگي و درخشندگي شخصيت، قدرت در زندگي معنوي (كه نبايد با فعاليت حياتي و جسماني اشتباه شود) و پايداري خلق و خو خواهد بود. اگر اين هماهنگي، علاوه بر كل نوشته، در مورد شكل خطوط هم صدق كند؛ نشاني از تخيلات خلاق و نبوغ و توانايي هاي هنري مي باشد.

نقطه مقابل اين نوع خطوط بي اهميت و اصطلاحاً مبتذل و بي‌ارزش است و از سوي ديگر خطوط ابداع شده يا خطوط اصيل كه در نوع اخير، از هيچ يك از اسلوب هاي معين خوشنويسي تبعيت و يا حداقل الگو برداري نمي كند و نشان مي‌دهد كه داراري افكار بديع و عقايد شخصي منحصر به فرد است.

بايد دانست نوشته هايي كه در حد اعلا و ناب، كليه نشانه هاي اساسي را دارا باشند؛ نادرند.آنچه مهم است توانايي خط شناسي در طبقه بندي خطوط بر مبناي اين نشانه ها است. يك تازه كار، بايد بتواند ميان ده نمونه خط، پوياترين و ريتم دار ترين و مبتذل ( سست و بي ارزش ) ترين را تشخيص بدهد و شايد هم رده بندي از يك تا ده برايش مشكل باشد

انتخاب كاغذ

متأسفانه امروزه به دليل مشكلات كاري و كمبود وقت، ندرتاً زمان و حوصله كافي براي انتخاب كاغذ داريم و قضاوت در باره اين جنبه از خط شناسي در حال حاضر همراه با خطا و انحراف ( bias ) است. اما با فرض اينكه نويسنده اختيار و تعمدي در انتخاب كاغذ داشته باشد، مي توان به نكاتي چند از ابعاد شخصيتي نويسنده پي برد:

1ـ ابعاد كاغذ: ورق كاغذ بزگ دليل بر ميل پيشرفت و اقدام در كار و اطمينان خاطر است و كوچكي ورق دليل بر ميل به پس انداز و ترس از افق هاي وسيع در صحنه كار است. كوچكي اين فضا يا چهار چوب مناسبي كه فرد آنرا متناسب با خودش انتخاب مي كند، بلند پروازي را كنار نمي گذارد بلكه آنرا در ترتيب خاصي به پايان مي برد و نمي‌خواهد در جهش اول به آن دست يابد.

2ـ كاغذ خط دار؛ چهارخانه و يا بي‌خط:

كاغذ خط دار نشانه نياز نويسنده به يك تكيه گاه و يا راهنما است و شياري را كه آداب و رسوم بوجود آورنده را ميگيرد و از اصول مشخصي پيروي مي كند. بر عكس، كاغذ بي خط، دليل بر سادگي و خلوص نيت نويسنده است.

اطاعت از نظم و ترتيب و نداشتن ميل به بديهه گويي و كمي ابتكار از خصوصيات كساني است كه كاغذ خط دار را ترجيح مي دهند و چهار خانه نشانه ميل به محدود بودن و تمركز است.

3ـ كاغذ زبر و يا موج دار، كاغذ صاف و براق:

كسي كه اهل مقاومت و مبارزه است و در هر وضعي مايل است كه كار خودش را پيش ببرد، كاغذي را ترجيح مي دهد كه در مقابل قلم و خودكار مقاومت بيشتري نشان دهد. برعكس، كاغذهاي صاف و براق مورد علاقه كساني است كه طبع آرام و ملايم، غير فعال و سطحي دارند. اشخاص عجول و بي حوصله و عصبي هم از اين نوع كاغذها استفاده مي كنند.

4ـ رنگ كاغذ:

 خانم ها بيش از آقايان از كاغذ هاي رنگي و يا زمينه دار استفاده مي كنند و بر عكس، يك مرد بي احساس رنگ زمينه نامه را سفيد انتخاب مي‌كند. مردهاي حساس از ترس اينكه به آنها احساس زنانه نسبت داده شود، به جاي يك كاغذ آبي ممكن است از رنگ خاكستري روشن و يا زرد روشن و ... را انتخاب كنند.

هر فرد همانگونه كه در  نوشته هايش ظاهر مي شود، در دنيا هم خود را آنگونه نشان مي دهد و بسياري از خصوصيات اخلاقي را حتي مي توان از كناره كاغذ يك نامه كه صاف و مرتب باشد يا بد و پاره شده باشد، استنباط كرد. البته اين نكات بيشتر جنبه فرعي دارد و چنانچه هميشه تكرار شود ممكن است داراي معني و مفهوم باشد. در دست داشتن مدارك يا نامه هاي متعدد يا نوشته‌هاي ديگر مربوط زمانهاي مختلف و با فواصل زماني زيادتر تشخيص را آسانتر مي كنند.

رعايت نظم در متن نامه يا نوشته

حاشيه گذاشتن در يك طرف يا در هر دو سمت و يا پر كردن تمام ورق كاغذ، هريك تفسير خاص خود را دارد. در ميان نوشته هايي كه تمام كاغذ را پر مي كند و جايي براي حاشيه سمت راست و يا چپ باقي نمي گذارد دو حالت را مي توان تشخيص داد:

1ـ نوشته اي كه در آن قلم، با حركات دامنه دار و پهن و گشاد  خودش تمام صفحه كاغذ را طي مي‌كند. نويسنده اين نوع نوشته ها طبعي برون گرا داشته، خوش نما و انحصار طلب است و مي خواهد همه چيز را زير سلطه خودش در بياورد و شخصيت همنوعان را در مقابل «من» خود محو و بي اثر كند و در عين حال دست و دل باز مهمان نواز و دلسوز و خوش برخورد، زود آشنا و به اصطلاح زود با آدم فاميل مي شود و همه جا راحت بوده و بي تكلف عمل مي كند. 

2ـ نوشته اي كه در آن تمام قسمت سفيد صفحه كاغذ به طور فشرده و ريز ريز پر شده باشد دليل بر آن است كه نويسنده مايل است از تمام امكاناتش در زندگي استفاده كند واز دوستان، نفوذش و حتي از تكه هاي نخ يا چوب كبريت هاي نيم سوخته و هر چيزي كه شايد روزي به كار آيد ... 

نوشته صرف نظر از كوچكي و بزرگي حركات، اگر تمام سطح كاغذ را پوشانيده و تا لبه خارجي آن امتداد يافته باشد دليل بر برون گرايي نويسنده و نياز به تبادل افكارش با سايرين است.

اگر در صفحه كاغذ حاشيه هايي در چهار طرف متن و مخصوصاً در طرف چپ كاغذ در نظر گرفته شود، وضع به كلي عوض مي شود. نويسنده با قرار دادن متن در وسط كاغذ خود را در جزيره اي كه با سرزمين ديگران فاصله دارد قرار داده و در پناه هاله سفيد رنگ حاشيه ها، خود را از حقايق پنهان مي كند.

اين حالت مربوط به درون گراهاي فوق العاده حساس است. كه از گوشه و كنايه زدن به همنوع خود متنفر بوده و سعي در حفظ زندگي داخلي خود دارند. 

اگر حواشي خيلي پهن باشند دليل بر بزرگ منشي بوده و بيشتر در مورد شعرا و هنرمندان و كساني كه كار آنها چاپ كتاب و توزيع آن است (به دليل اينكه هميشه يك صفحه چاپ شده در مقابل چشمانشان مي‌بينند) صدق مي كند.

حاشيه‌ها:

با وجود مطالب فوق، تعداد كساني كه  تمام  صفحه  را  پر  مي‌كنند  يا آنهايي كه حواشي را به طور كامل مثل كتاب و يا يك ورق چاپ شده رعايت مي‌كنند نسبتاً كم است. مقررات در نوشته‌ها ما را ملزم مي‌كند كه در بالاي كاغذ و در طرف راست آن (در فارسي) يك حاشيه بگذاريم. بعلاوه در تشريفات و مكاتبه رسمي هر چه شخص دريافت كننده به نظر مهمتر باشد، حاشيه‌ها عريض‌تر مي‌شود. مراعات يا عدم رعايت حاشيه‌ها متناسب با مورد آن، مي‌تواند نشان دهد كه نويسنده شخصي است كه مقررات را محترم مي‌شمارد يا به عكس آداب و رسوم و عرف را رعايت نمي‌كند.

رسم است كه قبل از رسيدن به انتهاي صفحه، كاغذ را برگردانده ولي كسي كه پر شور و هيجان است به راحتي از نوشتن دست بردار نيست و تا مجبور به نوشتن بر روي ميز نشده قلم را از روي كاغذ بر نمي‌دارد و حركات تند و سريع خود را متوقف نمي كند. اين طرز نوشتن متعلق به اشخاص پر جوش و خروش و عاشق كار خود است و فقط در لحظات آخر است كه خود را جمع و جور كرده و به سر خط يا سر صفحه بعدي مي آيند يعني بازگشت به رعايت احتياط و مراعات آنچه كه بايد بشود.

بر عكس كساني كه اطراف و جوانب كار را در نظر دارد و از آن آگاه است، از آنچه برايش ناشناس است فاصله مي گيرد و هميشه در فاصله‌اي از لبه كاغذ مي ايستد و اگر در اين امر وسواس داشته باشد، در شروع هر خط كمي هم به طرف راست پيشروي مي كند.

و آن اشخاص كه به صورت فوق نوشته شان را در كاغذ ترسيم مي‌كنند خود دار و محافظه كار و گاهاً بدبين هستند. از خطر مي ترسند و هميشه خود را در حالت دفاعي قرار مي دهند. در صورتيكه اشخاص پر تحرك و فوق العاده پركار  شروع هر خط را نسبت به خط قبل كمي به سمت چپ مي‌رانند.

در پايان اميدوارم بتوانيد از روي خط و نوشته تا حدودي به روحيات نويسنده آن پي ببريد.

همچنين از تمام كساني كه من را در تهيه اين مقاله ياري كردند سپاسگزارم مخصوصاً آقاي دكتر سروش تقي پور بازرگاني (رزيدنت دانشگاه علوم پزشكي)، استاد ارجمند آقاي مهندس عمراني پور، دوست عزيزم علي جعفرپور و همچنين خانم باقري و حتي آقاي گابريل بوشاتو (نويسنده كتاب خط و شخصيت)!/احسان حبيبي/ 

دانستيها

·        گربه و سگ هر كدام 5 گروه خوني و انسان 4 گروه خوني دارد.

·        طول رگهاي بدن انسان در حدود 560 هزار كيلومتر است.

·        زنبورعسل دو معده دارد يكي براي انبار كردن عسل و ديگري براي غذا.

·        شپش نر خونخوار، با وزني در حدود 0005/0 ميليگرم، سبكترين حشره جهان است.

·        سوسكها با عمري به طول 320 ميليون سال، قديميترين حشره جهان به شمار ميروند.

·        چارلز ديكنز معتقد بود كه هنگام نوشتن بايد رو به شمال بنشيند.

·        جغد تنها پرنده اي است كه قادر به تشخيص رنگ آبي است.

·        تخمين زده شده كه ضخامت يخهاي قطب جنوب، بيش از 2400 متر ميباشد.

·        بالامورالي آمباتي، جوانترين پزشكي است كه در 17 سالگي از دانشگاه نيويورك فارغ التحصيل شد.

·        اولين پيوند قلب در سال 1967 بر روي لوئيس واشكانسكي 55 ساله، انجام گرفت.

 عجائب هفتگانه

1.    اهرام ثلاثه مصر:

سه هرم زيبا در محلي به نام «جيزه» در نزديكي قاهره كه در قرن 28 قبل از ميلاد، به دستور سه فرعون به نامهاي كئوس، ميكرينوس و كفرن ساخته شدند. بلندترين آنها كه خئوپس نام دارد، 137 متر ارتفاع و 227 متر عرض دارد. اين هرمها مقبره فراعنه موميايي شده مصر ميباشند.

2.    باغهاي معلق بابل:

داراي هفت برج بزرگ به ارتفاع 200 متر ميباشد همچنين در نزديكي برج، قصر باشكوهي قرار دارد كه به دستور بخت النصر پادشاه بابل ساخته شده كه همسايگي باغهاي معلق با اين بناها، به زيبايي آن ميافزايد. اين باغها كه 5 تراس مطبق بودند به دستور نينوس پادشاه بابل براي همسرش سميراميس در كنار رود فرات در 600 قبل از ميلاد بنا گرديدند.

3.    فانوس دريايي اسكندريه:

در جزيره اي به نام فار در نزديكي بندر اسكندريه مصر كه در درياي مديترانه قرار دارد در قبل از ميلاد به دستور بطلميوس دوم جانشين اسكندر مقدوني و به وسيله معماري به نام سوسترات ساخته شد. به گفته يونانيها، ارتفاع اين برج تا 272 متر ميرسيده است.

4.    مجسمه رودس يا هليوس:

توسط مردم جزيره رودس در درياي اژه مديترانه و در بندرگاه اين جزيره در سال 280 قبل از ميلاد ساخته شد. اين مجسمه 40 متر ارتفاع داشته و مظهر آپولون بوده است.

5.    مجسمه زئوس (ژوپيتر):

در كوههاي المپياي يونان در سال 432 قبل از ميلاد، توسط مجسمه سازي به نام قيدياس شاخته شد. اين مجسمه 15 متر ارتفاع داشته و با جواهرات گرانبها ساخته شده بود.

6.    مقبره موزول (معبد آرتميس):

بنا به دستور آرتميس زن موزول پادشاه كاريس، در شهر هاليسكارناي بنا شد. ارتفاع آن 50 متر و محيط آن 140 متر ميباشد.

7.    ديوار چين و يا معبد ديانا:

ديوار چين به دستور امپراتور چين ساخته شد. اين ديوار سه هزار كيلومتر طول دارد. برخي منابع نيز معبد ديانا را جزو عجائب هفتگانه به شمار ميآورند. اين معبد در 5 قبل از ميلاد ساخته شد. طول آن 127 متر و عرض آن 73 متر و داراي 127 ستون بود. /محمد محمديان/

 

Sites

gooya

Iraniandc

Yahoo

Google

Ask

isna

ilna

Taraneh

Musigi

Cinema

30nema

Film

Films

Photocinema

Photo

Khat

 Download

Karikator

Kartpostal

Kado