Home
News
Ba bozorgan
Ofog
Kankash
Iran zamin
Fariad
Golestan
Dastanak
Film
Divan
Sterio
Posht pardeh
Weekly
Daily

Fariad

18 تيره

مام ميهن امروز به حال فرزندانش ميگريد، امروزي كه در آستانه 18 تير قرار دارد و ميرود كه يادآور شكستن تنها سرمايه دانشجو كه همانا غرور اوست باشد و ياد آن روزهاي تلخ جامعه دانشجويي را زنده كند. و مام ميهن ميداند كه شايسته نيست گريهاش را حتي يراي يك دم كوتاه، از فرزندانش دريغ كند. فرزنداني كه در برهه برهه تاريخ سرزمينشان، افتخارات بيشماري را براي ايرانشان به ارمغان آورده اند. و كيست كه سعي در كتمان افتخارات علمي اين شيران داشته باشد يا آن رشادتها و ميهن پرستيهاي فرزندان برومند اين مرزوبوم در جبهه هاي جنگ را فراموش كند. و بي هيچ ترديدي، اين فرزندان امروز نيز هدفشان، آبادي و سربلندي ميهنشان است. اما كو مسئوولي كه اين واقعيت را درك كند و از تراشيدن مشكل براي فرزندان ميهن باكي نداشته باشد. مسئوولاني كه هرگز دليل به گفته خودشان، فرار مغزها را ريشه يابي نكردند. در حالي كه روزبه روز به درصد اين ناهنجاري افزوده ميشود و نوابغ ميهني در ديار غربت، چه مسندهاي كليدي را كه در دست نميگيرند. و دردناكتر اينكه، اعرابي كه در هشت سال جنگ با عراق در جبهه عراق حضور داشتند و دوشادوش عراقيها، جوانان اين مرزوبوم را پرپر ميكردند، اكنون عزيز شده اند و چه پولها كه براي آنها خرج نميشود!! هر روز خبر از كمكهاي ميليون دلاري ايران به كشورهايي چون افغانستان، زيمبابوه، عراق، سوريه، آذربايجان و... شنيده ميشود در حالي كه كشور عزيزمان ايران با مشكلات فراواني دست و پنجه نرم ميكند و كسي نيست كه حتي براي يكي از آنها راه حلي بيانديشد. اما 18 تير روزي در تاريخ ايران زمين بود كه هرگز فراموش نخواهد شد. در چنين روزي بود كه دانشجويان بدون هيچ سرپناهي، ضرب و شتم شدند و خاطره اي دردناك را بر دفتر خاطراتشان ثبت كردند. ولي دردناكتر اينكه در اين برهه بودند دانشجوياني هم كه بدون هيچ دليل مستندي، روانه زندان شدند و پدران و مادران خويش را داغدار كردند. دانشجوياني چون محمديها و باطبيها كه هنوز هم در بندند و روزهاي سختي را سپري ميكنند. پس بيائيد براي لحظه اي كوتاه خود را در جايگاه مادر محمديها تصور كنيم و گريه هايش را بشنويم، مادري كه دور از اكبر و منوچهر، مطمئناً زندگي برايش مفهومي ندارد. آري ميهنم ايران، تو هم با مادر محمديها گريه كن و براي سرافرازي فرزندانت دعا كن. /سجاد نيكنام/

 جنبش دانشجويي بودن يا نبودن

جنبش دانشجويي از همان بدو اعلام موجوديت خود، قدم در راهي نهاد كه آزادي و سربلندي ايران و ايراني را دنبال ميكرد و براي پيمودن اين راه پرفراز و نشيب، با آغوش باز هر خطري را به جان ميخريد حتي بودند دانشجوياني كه جان خود را نيز در اين راه فدا كردند تا با شهادت خويش، نفس تازه اي به كالبد جنبش دانشجويي ايران بدمند.   اما چيزي كه زياد به چشم ميآيد نواقصي است كه جنبش دانشجويي ايران همانند بسياري از جنبشهاي همسو، در طول عمر خود با آن روبرو بوده، نواقصي كه در بسياري از مواقع اين جنبش را به انحراف نيز كشيده است. نواقصي چون عدم وجود رهبري منسجم، افراط و تفريطهاي ناشيانه، به بازي گرفته شدن توسط گروههاي غير دانشجويي و بسياري موارد ديگر كه همگي به نوعي در عدم انسجام اين جنبش در طول تاريخ دخيل بوده اند. جنبش دانشجويي ايران هميشه كوشيده كه با نقدي منصفانه و به دور از خشونت، از حقوق خويش و ايرانيان دفاع نمايد و به نوعي حاكمان وقت را قبل از اينكه با مشكل اساسي روبرو شوند با روشي مسالمت آميز از خشونتهاي احتمالي آينده بيم دهد. به زبان ساده تر جنبش دانشجويي، زبان آرام و گوياي مردمي است كه به خشم آمده اند و اين نقش جنبش دانشجويي است كه جامعه را به سوي مطالبات آرام راهنمايي نمايد و آن را از روي آوردن به خشونت و حركات قهرآميز منصرف سازد كه از آن جمله ميتوان به نقش جنبش دانشجويي در خلق حماسه دوم خرداد اشاره كرد و توانايي اين جنبش در خلق حماسه هاي عظيمتر از اين. جنبش دانشجويي ايران در طول تاريخ پر افتخار خود، هميشه با مشكلي بسيار اساسي روبرو بوده كه جنبش را در برابر كوچكترين تهديدها ضربه پذير ساخته و آن، تصميم حكومت وقت بر ادامه يا عدم ادامه حيات جنبش دانشجويي ميباشد. تصميمي كه در بسياري از موارد، ضربات جبران ناپذيري را بر پيكره جنبش  تحميل كرده است. به طوري كه هرگاه حاكمان وقت احساس كنند كه حضور جنبش دانشجويي در تامين منافع آنان سودمند خواهد بود آنان را تاج سر ميسازند و اگر ادامه حيات آن را براي امنيت حكومت  خود مضر تلقي كنند با تمام قوا اقدام به منزوي سازي و حتي نابودي آن مينمايند و البته در اين زمينه نقش گروههايي را كه با نفوذ زيركانه خود به كالبد جنبش، موجبات فروپاشي اين جنبش را از اندرون فراهم ميسازند، نبايد به فراموشي سپرد و با نگاهي به وضعيت كنوني جنبش دانشجويي ايران، شايد به اين نتيجه برسيد كه اين گروهها به اهداف خود رسيده‌اند و ديگر از آن جنبش دانشجويي مستحكم و متحد خبري نيست و احتمالاً چند شاخه شدن دفتر تحكيم وحدت را دليل اين نتيجه گيري خود اعلام نماييد اما بايد يادآور شد اين براي  اولين  بار  نيست كه اعضاي جنبش اينچنين پراكنده شده اند. با نگاهي موشكافانه به تاريخچه آن ميتوان دريافت كه هميشه اين انفصالها و اختلافات بوده و هدف والاي جنبش و حمايتهاي مردمي بوده كه آن را از نابودي كامل نجات داده و دوباره در آغوش ميهن جاي داده است. لذا با مطالعه برگ  برگ تاريخ سرزمينمان، ميتوان به سادگي نتيجه گيري كرد كه حاكمان به خوبي و خيلي بهتر از مردم و دانشجويان دريافته اند كه بيشترين ضربه را به حكومت آنان، سركوب جنبش دانشجويي وارد ميسازد لذا بودن جنبش را به نبودنش ترجيح داده و ميدهند. /سجاد نيكنام/

 ياد 18 تير

سرم گيج مي رود، يكي آن ور يكي اين ور، نمي بينم مثل اينكه كورم، دوغ ميگويم و به راحتي نفس مي كشم، گناه مي كنم و از بودن دم مي زنم، ديگر نمي دانم، از من چه مانده كه بايد تقاص دو عالم را يكجا پس بدهم، نمي دانم، اتاق دور سرم گيج مي زند و من تو گويان از خودم گم مي شوم!!! 

امروز كه 5 سال از آن روز تاريخي گذشته بايد اعتراف كرد كه 18 تير جاي خود را در تقويم دانشجويي باز كرده هر چند كه به قول معروف هنوز هم مشخص نشده كه آيا قاتل مقتول را كشته و يا مقتول ...؟! به هر حال سالگرد 18 تير پيش روست هر چند كه شواهد نشان مي دهد امسال بايد سالگرد اين روز را در خانه و پشت درهاي بسته برگزار كد، البته اگر سالگردي باشد! تمامي دانشگاههاي سراسر كشور در يك اقدام پيشگيرانه دانشجويان را تا قبل از 18 تير روانه خانه هايشان مي كنند، خوابگاه ها تا چند روز مانده به اين روز بايد تخليه شود، دانشجوها نمره گرفتند و يا نگرفتند بايد دانشگاه را ترك كنند، در برخي از دانشگاه ها بليط مسافرتي نصف بهاء بين دانشجويان خوابگاهي توزيع مي شود، هيچ مجوزي براي برگزاري مراسم در اين روز صادر نمي شود، كارمندي هاي دانشگاه همه در مرخصي اند و به زبان ساده در دانشگاه قفل است پس آسوده بخوابيد! و آيا به راستي همه در خوايند، ظاهراً كه اينچنين به نظر مي رسد، انجمن هاي اسلامي و دفتر تحكيم وحدت كه در يك ركود بي سابقه به سر مي برند، زندانسان سياسي نيز كه به فراموشي سپرده شده اند، رسانه هاي داخلي به خواست خود و يا بالاجبار، 18 تير را از تقويم خود خارج كرده اند و بايد اذعان كرد كه دانشجوي ايراني نيز به هر چي فكر مي كند جز سياسي و اينگونه است كه روز به روز به آمار استعمال دخانيات و گسترش ناهنجاري هاي اخلاقي در ميان دانشجويان افزوده مي شود. /سجاد نيكنام/

 به آفتاب گونه اي ...

اگرچه در ميان بيش از صد نفر كانديداتور هفتمين دوره رياست جمهوري در سال 76 با وجود چهره‌هاي شاخص سياسي تنها چهار نفر از فيلتر عجيب و غريب شوراي نگهبان عبور كردند. در اين ميان تنها يك چهره بالبي خندان و صدايي گيرا بااعلام‌شعارهايي‌كه نشان ازآرزوهاي تحقق نيافته مردمي داشت كه بيش از صد سال در راه رسيدن به آنها كوشيده بودند. باعث شد تا يكبار ديگر در پيماني نانوشته مهر تائيد خود را بر آرمانهاي صد ساله خود بزنند و با حضور يكپارچه در يك خيزش آرام اجتماعي با حضور در پاي صندوق‌هاي راي به خاتمي جواز حضور در راس جمهوريت كشور را بدهند تا او شعار ايران براي همه ايرانيان، آزادي انديشه و بيان و حكومت قانون را به اعتبار 20 ميليون راي به حقيقت بدل کند در این بین، بعد از انقلاب کور فرهنگی که فضای دانشگاهها را به رکود و انجماد کشانده بود و بسياری از متفکران و دانشجويان با نيروی جوان و فعال خود به حمايت از خاتمی برخواست و حماسه ای را که حتی تئوريسين های جناح چپ – که از حضور در انتخابات تنها به بدست آوردن حداقل حق حيات بسنده کرده بودند1. – باور نمی کردند، بوقوع پيوست.

هنوز چند ماهی از اين پيروزی مسرت بخش نمی گذشت که خبر قتل نخبگان و متفکران و نويسندگان بنام کشور همگان را به سکوت معنی‌دار فرو برد. يک هفته پس از ادعاهای ارتباط اين قتل ها با توهم توطئه خارجی دولت خاتمی عاملين اين جنايات را عوامل خودسر در وزارت اطلاعات معرفی کرد. «خودسر؟!» عبارتی که هرگز برای ايرانيان هضم نشد.

 بحث داغ ريشه کنی گروههای خودسر و از بين بردن کانون های جذم انديش درون نظام داغ بود. بسته شدن روزنامه «سلام» تنها حامی استراتژيک خاتمی در طول انتخابات اعتراض دانشجويان را به دنبال داشت. برای اولين بار پای پياده نظام جناح راست به طور گسترده به صحنه کشيده شد و نيروهای لباس شخصی موسوم به انصار حزب الله به برخورد با دانشجويان پرداختند در اين بين با حمله نيروهای انتظامی به دستور يکی از فرماندهان نيروی انتظامی به نام«نظری» به همراه نيروهای لباس شخصی به خوابگاه کوی دانشگاه، روز دانشجوی دانشجويان را از 16 آذر به 18 تير منتقل کرد و ابعاد اين فاجعه به قدری تکان دهنده بود که تمام رسانه های جهان مدتها پيگير اخبار اين جنايت بودند. خاتمی در يک سخنرانی فاجعه کوی را نتيجه فاش شدن عوامل قتل های زنجيره ای دانست و اين اقدام را آغاز جنگ عليه دولت خود معرفی کرد2.

ولي نخبگان و آگاهان سياسي با سلاح قلم به افشاي مواضع و اهداف جناح تماميت خواه پرداختند پس شيوه ديگر شد و هر کس که در مورد قتل هاي زنجيره اي داد سخن مي داد بايد سرانجام زندان و شکنجه را به جان مي خريد.

پي گيرترين روزنامه نگاران يعني گنجي و باقي احضار و حبس شدند و گنجي هنوز به خاتمي اعتماد داشت: « از رئيس جمهور هيچ انتظاري ندارم. اگر او راه گذر ايران به دموکراسي و آزادي را هموار کند، اهميتي ندارد که امثال گنجي در زندان بمانند»3. ولي ...

عبدالله نوري از وزيران پيشرو دولت و وزير کشور خاتمي استيضاح شد و بعد از چند ماه به جرم مطبوعاتي روانه زندان شد و خاتمي سکوت کرد.

سحابي، افشاري، هدي صابر و باقي حبس شدند، خاتمي سکوت کرد.

تاج زاده، شمس الواعظين و صفري به دادگاه فراخوانده شدند – به جرم انديشه – خاتمي سکوت کرد.

دادگاه قتل هاي زنجيره اي به مضحکه تبديل شد. خاتمي سکوت کرد.

دادگاه عاملان جنايت کوي دانشگاه چنان به سخره گرفته شد که حتي وکيل، وکيل دانشجويان به دادگاه احضار و محکوم شدو عاملين جنايت تنها به جرم دزديدن ماشين اصلاح به چند ماه زندان محکوم شدند.

چهار سال گذشت دانشجويان همچنان در بند و روزنامه نگاران و منتقدين مورد آزار قرار مي گرفتند. ضربه کاري بسته شدن فله اي نشريات آزاد که آخرين شريان هاي اميد به تحقق آرمان ها بود به ياس مبدل کرد.

يکبار ديگر سيد خندان، اين بار با چشمان اشکبار با مردم سخن گفت و بار ديگر با وجود فضاي ياس و نااميدي مردم سکان دولت را در اختيار او قرار دادند ولي حلقه هاي فاجعه پي در پي همگان را به اين نتيجه رساند که ديگر به شيوه اي چنين اميدي يست.

و خاتمي در آخرين آزمون خود زير بار مضحک ترين انتخابات بعد از انقلاب رفت و با وجود شعارهاي آزادي خواهي، ايرانيان را از 20 ميليون راي خود پشيمان نمود تا پس از اين علاوه بر اينكه به سخنان كسي توجه كنند متوجه باشند كه چه كسي سخن مي گويد .

سردار نظري به عنوان نماينده مردم وارد مجلس مي شود؟!! و اين يعني مرگ اميدهاي دانشجويان. کميسيون تبديل « فرمايشات به قانون » در مجلس تشکيل مي شود و اين يعني در قرن 21 در جهاني مدرن شاهد حکومت «قانون يعني من» باشيم.

مجلس شوراي اسلامي جمهوري اسلامي ايران براي نوع پوشش مردم تکليف تعيين مي کند تا نيروي انتظامي کاملا به استناد قانون با مردم برخورد کند و مردم جهان به ما بخندند4.

افسوس

آفتاب

مفهوم بي دريغ عدالت بود و آنان به عدل شيفته بودند و اکنون

با آفتابگونه اي

آنان را

اينگونه

دل

فريفته، بودند!

اي کاش مي توانستم خون رگان خود را من

قطره

قطره بگريم ...

1. سخنراني بهزاد نبوي سال 79 در دانشگاه اروميه

2. سخنراني خاتمي بعد از وقايع 18 تير در همدان

3. پيام امروز – ماهنامه – شماره 44 سال 1379

4. مذاکرات جلسات دوم و سوم علني مجلس هفتم/آرش حقاني/

 انجمن اسلامي و بازگشت به خويشتن

انجمن اسلامي به عنوان پر سابقه ترين تشكل دانشجويي، در عين حال مهمترين آنها نيز است. از بدو تأسيس اين تشكل تاكنون دهه‌ها مي گذرد و در طي اين مدت فراز و نشيب هاي گوناگوني را شاهد بوده است. اين امر باعث شده است كه در مقطعي مورد علاقه و حمايت روشنفكران گردد و هنگامي نيز همگان از آن به عنوان ساختاري تهي ياد مي كنند. به نظر مي رسد كه مهمترين عامل در پديد آوردن اين دوگانگي به رابطه آن با قدرت باز مي‌گردد. ولي امروز اين مسأله براي انجمن حل شده است و ممعتقدم كه رفته رفته در مسير درست گام برمي‌دارد.

از همان هنگامي كه انجمن به دست مرحوم بازرگان و يارانشان تأسيس گرديد، به وجود اين چنين تشكيلاتي احساس نياز مي شد. البته در آن سال 4 نوع روشنفكري در ميان دانشجويان غالب بود. دانشجويان زيادي به اصول ملي گرايي با ماركسيسم عملي معتقد بودند. با اين شرايط گفته شده، فضاي فعاليت براي جنبش دانشجويي مساعد يود و انجمن اسلامي نيز در اين جو ايجاد شد. فارغ از اين موضوع كه آيا اعتقادات ديني مي تواند در مسير سياسي قرار گيرد، وجه مشخصه انجمن اسلامي نيز همچون گروههاي ديگر دانشجويي، دوري از قدرت و انتقاد از آن بود. اين امر موجب استقلال فكري و عملي انجمن و فاصله گرفتن از محافظه كاري مي شد. همچنين مي توانست رهبران خود را با آزادي عمل بيشتري انتخاب كند ـ ولو اينكه اين رهبران امروز نتوانند قابل قبول باشند.

اما پس از انقلاب قضيه ديگر گون شد. شايد تفكر اسلامي باعث الزام اين تشكل به وابستگي و حمايت از دولت اسلامي گرديد و از ديگر سوي باعث پايداري آن تا به امروز شد. مي توان گفت يگانه نفعي كه از اين شرايط به دست آورد، تأسيس دفتر تحكيم وحدت بود كه در آغاز با همان برداشت وابستگي به قدرت ايجاد شد. ولي هزينه اين وابستگي، به فراموشي سپردن اهداف آرمانگرايانه و حتي واقع گرايانه بود. در اين سالها انجمن اسلامي به عنوان بازوي اجرايي انقلاب فرهنگي نمي تواند كارنامه قابل قبولي داشته باشد. همكاري در پاكسازي نخبگان دانشگاهي ضربه بزرگي بر پيكره جامعه دانشگاهي ايران وارد آورد كه اثرات آن تا امروز نيز كاملاً مشهود است و سبب پايين آمدن اعتبار جامعه دانشگاهي ايران گرديد. شايد احساسات انقلابي مجموعه در آغاز انقلاب موجب گام برداشتن در مسير ضد دموكراتيك شد. ولي خوشبختانه اين وضع دوام چنداني نداشت. تقريباً از مقطع دوم خرداد 76 به بعد، انجمن نيز همسو با خواست هاي جامعه شد و با آزادي فكري توانست در راه دموكراسي گام بردارد. امروز ديگر اصول كم و به دور از واقعيت جامعه براي اعضاي تشكل به هيچ وجه قابل قبول نيست. چندين دهه سابقه مبارزه و تجارب با ارزش، اين اعتقاد را در تشكل خلق كرده است كه هر چيزي كه با آزادي و دموكراسي منافات داشته باشد بايد به ديده ترديد نگريسته شود. از همين روست كه متبحران و قدرتمندان با تمام توان، ديگر نه تنها در پي حمايت از مجموعه جنبش نيستند، بلكه با طرق گوناگون از هر فرصتي براي تضعيف و ضربه زدن به خواسته هاي مترقي سياسي و فرهنگي مجموعه استفاده مي‌كنند. در عين حال انجمن نيز به مقتضاي آزاد انديشي و حسن نيت خود، امروز با مسايل جديد و پيچيده تري موجه شده است و اميدوارم كه مسيري را كه تاكنون برگزيده، با يكدلي و كوشش زياد تا حصول نتيجه ادامه دهد جذب دانشجويان روشنفكر از هر طيف، اعتبار انجمن را تا حدود زيادي بالا برده است و اين امر نشان مي دهد كه وقتي گزينش دموكراتيك در تشكل و جامعه انجام گيرد، رسيدن به آزادي و حقوق بشر با سرعت بيشتري دنبال مي شود. /سيامك كاظمي/

بيانيه 

«خداحافظ سلام ـ سلام آزادي ...»

حتي آقاي مدير مسئول نيز باور نداشت، بسته شدن روزنامه سلام، آغاز بروز جرياني با آن شدت در مقابل حركت تك بعدي جامعه خسته و ملتهب ايران باشد. و روز 18 تير را در تاريخ جنبش دانشجويي حك كند.

اينكه چه اتفاقي افتاد حكايتي مكرر است، مهم چرايي و چگونگي است.

آنچه بود نه عقده بود و نه احساسات، فرياد حقايق تلخ ملتي بود كه فقط توانست از زبان دانشگاه برخيزد.

ديگر كدام بهانه مي‌توانست اعلام موجوديت جنبش آزادي خواهي و دموكراسي خواهي را به تعويق بياندازد.

آري 18 تير فرياد آزادي و استقلال بود. نمود ميهن پرستي بود. عشق بود، عشق جوانان عاشق سرزمينشان و ملتشان.

و الحق كه پنهان كردن واقعيتها در پستوي ايدئولوژي‌هاي تاريخ مصرف گذشته و ايستادگي در مقابل حركت جهاني بشر به سمت آزادي و دموكراسي، چيزي جز آسميله شدن و نابودي هويتي زير بمباران فرهنگي جوامع پيشرو ارمغان ديگري نمي‌تواند داشته باشد.

امروز كه حقوق بشر به عنوان ميثاقي جهاني مطرح است، كوته‌بينان قليلي زنداني به بزرگي ايران متصورند.

ارتباطات با سرعت سرسام آوري در حال گسترش است و آزادي‌هاي ارزشمند فردي و اجتماعي به مثابه اكسن شده، تفكرات در جامعه ما قرون وسطايي و حركات لاك‌پشتي است.

اگر از تكان دانشگاه براي بيداري واعظان خفته در آيينه سراهاي دنج كه چون برمي‌خيزند خود مي‌بينند و بس، نااميد شويم، انتظار زلزله‌اي ويرانگر را بايد داشت كه خواه ناخواه محتاج استمداد از سگ غير خواهيم بود.

چرا عاقل !! كند كاري كه باز آرد پشيماني ؟؟!!

انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه اروميه ياد و خاطره 18 تير و از خود گذشتگي‌هاي دانشجويان آگاه و دلسوز را گرامي مي‌دارد. /انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه اروميه ـ تير 83/

بيانيه

گرامي باد ايثارو ايستادگي دليران و پايمردان جنبش‌دانشجويي در روز بزرگ18 تير78

در قبال زورگويي‌هاي قدرتمندان تهي از فكر و كج‌ مداريهاي قانون‌گريزان مدعي قانون و مقدس مآبان از خدا بي‌خبر، اطلاع رساني زير رگبارهاي تهمت و افترا و تهديد تنها راه تخليه نفرت چندين سالة بي ادعايانِ هزينه دادة جنبش دانشجويي است .

ياد مي‌كنيم از سالهاي 78 و 79 كه عده‌اي قدرت طلبِ كج انديش ، وقتي نتوانستند ديگر با خشك كردن لبهايشان و مظلوم نمايي دروغين و استمداد از بيرون دانشگاه  مورد قبول دانشجو قرار بگيرند ، سعي در بهم زدن بازي دموكراتيك انتخاباتي كردند .

ياد مي‌كنيم از روزهايي كه اعضاي شوراي مركزي زير فحش و كتك سعي در حفظ حقوق دانشجويان كردند و نگذاشتند حرمت رأي دانشجويان را بشكنند .

و نيز ياد مي‌كنيم با تأثر و تأسف از بازندگانِ بي ظرفيت كه وقتي همه چيز را از دست رفته ديدند، اقدام به دزديدن مهر انجمن اسلامي دانشجويان كردند ، اما مگر مي‌شد رأي هزاران دانشجو ناديده گرفته شود .

بالاخره با اينكه در ساخت مهر تقلبي تشكل توفيقي نيافتند، نام انجمن اسلامي دانشجويان را با پر رويي تمام دزديدند و كجا بود قانون و هيأت نظارت پر ادعا و قانونمدار ؟!!

آري امروز همان مقدس مأبان بي‌آبرو از بي‌هويتي كار را به جايي رسانده‌اند كه انجمن اسلامي را ـ كه همانا تنها تشكل قانونمند دانشگاه است ـ متهم به قانون گريزي مي‌كنند .

آري امروز ما نيز اعلام مي‌داريم كه انجمن اسلامي مستقل از دانشجويان مطابق آيين نامه‌ها و قوانين داخل دانشگاه ، نمي‌تواند رسميت داشته‌ باشد.  لذا انجمن اسلامي دانشجويان تا زمان برگزاري رفراندوم در مورد تشكلهاي همسو ، اين تشكل را به رسميت نمي شناسد . / روابط عمومي انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه اروميه ـ تير 83/

 

Sites

gooya

Iraniandc

Yahoo

Google

Ask

isna

ilna

Taraneh

Musigi

Cinema

30nema

Film

Films

Photocinema

Photo

Khat

 Download

Karikator

Kartpostal

Kado